عنوان
تعداد صفحات:۳۳
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
از سال ۱۹۷۰ یکی از سازههای مهم در روانشناسی، علوم اجتماعی و رفتاری مفهوم “خود”[۱] بوده است. اگرچه برای خود جنبههای متعددی چون خودکارآمدی، عزت نفس و … بیان شده است، یکی از مهمترین جنبههای خود مفهوم “هویت”[۲] است که از دیرباز مورد توجه فیلسوفانی چون جیمز[۳]، کولی[۴] و مید[۵] بوده است و پس از آن به عنوان یک سازهی مهم در روانشناسی مطرح شده است (لری و تانجنی[۶]، ۲۰۱۲). هویت به عنوان پاسخی که افراد به سئوال من کیستم؟ میدهند و ارائهی تعریفی از خود، اساساً از کارهای اریکسون[۷] اقتباس شده است (فیرون[۸]،۱۹۹۹). او رویکردی روانشناختی جهت فهم هویت اتخاذ کرد و هویت را به عنوان سازمان پویای انگیزهها، تواناییها، اعتقادات و تاریخ در شکلدهی خودمستقل و یکپارچه تعریف کرده است که مسیر زندگی فرد را روشن میسازد (اریکسون، ۱۹۶۸). اما نظریهپردازان پس از اریکسون هویت را در قالب رویکردهای مختلفی مفهوم پردازی کردهاند و چنانچه به صورت رویکردی به هویت نظر افکنیم، در این راستا میتوان از سه رویکرد عمدهی وضعیتنگر، فرآیندنگر و محتوانگرسخن گفت (برزونسکی[۹]، ۲۰۰۳).
علیرغم آنکه در دو رویکرد وضعیت نگر و فرآیندنگر وضعیت و سبک هویت بررسی میشود، در رویکرد محتوانگر محتوای خودپنداره و موضوعی که افراد بر اساس آن خودشان را تعریف میکنند اهمیت مییابد. بنابراین، از این منظر بر اساس محتوا و موضوعی که افراد در تعریف “خود” بدان اشاره میکنند هویت دارای جنبهها و ابعاد مختلفی است.
اقبال و توجه به بررسی هویت با توجه به محتوای خاص آن و در نظر گرفتن ابعاد مختلفی برای آن، در سالهای اخیر سبب بروز و ظهور ابعاد گوناگونی برای هویت، از جمله هویت قومی، هویت ملّی، هویت دینی و مذهبی، هویت سیاسی و هویت اخلاقی شده است (هادی[۱۰]،۲۰۰۱). اما با در نظرگرفتن انسان به عنوان وجودی معنوی و قائل شدن بعد معنویت در کنار سایر ابعاد جسمانی، روانی و اجتماعی برای او و با توجه به اهمیت معنویت به عنوان بخش مهمی از زندگی افراد، در سالهای اخیر بعد جدیدی از هویت، تحت عنوان “هویت معنوی”[۱۱] در ادبیات روانشناسی مطرح گشته است (مکدونالد[۱۲]، ۲۰۰۹). بر اساس نظریهی هویت اجتماعی، در هویت معنوی، افراد در تعریف خود به معنویت و تجارب معنوی خویش اشاره میکنند. در حقیقت، معنویت در احساس “خود” آنان دارای چنان اهمیت و برجستگی است که در پاسخ به سئوال من کیستم؟ خود را به عنوان فردی معنوی میشناسند.
واژه های کلیدی:هویت، رویکرد وضعیتهای هویت، رویکرد وضعیتنگر ،رویکرد فرآیندنگر،رویکرد محتوانگر،هویت معنوی،
چکیده ۴
مقدمه ۶
هویت ۸
رویکرد وضعیتهای هویت ۱۰
۱- رویکرد ساختارنگر به هویت ۱۰
۲- رویکرد فرآیندنگر به هویت ۱۲
۳- رویکرد محتوانگر به هویت ۱۳
۴- هویت معنوی ۱۸
۴-۱- معنویت ۱۸
۴-۲- هویت و معنویت ۲۰
۴-۳- رویکرد سنتی به هویت معنوی ۲۲
۴-۴- رویکرد فراشخصی به هویت معنوی ۲۸
۴-۵- هویت معنوی: رویکرد فردی و بافتی ۳۱
فهرست منابع ۳۳
محسنی، نیکچهره (۱۳۷۵). ادراک خود: از کودکی تا بزرگسالی. تهران: انتشارات بعثت.
شولتز، دوان (۱۳۸۳)، نظریههای شخصیت (ترجمه یوسف کریمی و فرهاد جمهری). تهران: انتشارات ارسباران.
رایکمن، ریچارد (۱۳۸۷). نظریههای شخصیت (ترجمه مهرداد فیروزبخت). تهران: انتشارات ارسباران.
ماسن، پاول هنری؛ کیگان، جروم؛ هوستون، آلتا کارول و کانجر، جان جین وی (۱۳۸۰). رشد و شخصیت کودک (مترجم مهشید یاسایی). تهران: مرکز.
اکبرزاده، نسرین (۱۳۷۶). گذر از نوجوانی به پیری، تهران: مؤلف.
برک، لورا ای (۱۳۹۱). روانشناسی رشد (از نوجوانی تا پایان زندگی)، (مترجم یحیی سید محمدی). تهران: ارسباران.
جوکار، بهرام و کهولت، نعیمه (۱۳۹۱). ارائهی مدل علّی برای شادی بر اساس ابعاد هویت با واسطهی جهتگیری هدف، دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، سال سیزدهم، شماره ۲، ۸۱-۹۴٫
جوکار، بهرام و لطیفیان، مرتضی (۱۳۸۲). بررسی رابطه ابعاد هویت با جهتگیری هدف در دانشآموزان شهر شیراز و یاسوج. مجلهی علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه شیراز. دورهی بیست و پنجم، شمارهی ۴، ۲۸-۴۶٫
پورعلیفرد، فاطمه (۱۳۸۵). بررسی رابطهی سبکهای هویت و ابعاد هویت در دانشجویان دانشگاه شیراز و دانشآموزان مقطع سوم دبیرستان شهرستان شیراز. پایاننامهی کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی، دانشگاه شیراز.
هاشمی، زهرا و جوکار، بهرام (۱۳۸۹). بررسی رابطه جهتگیری مذهبی اسلامی با ابعاد هویت. دانشور رفتار، سال هفدهم، شماره ۴۰، ۷۴-۵۹٫
غباری بناب، باقر و راقبیان، رویا (۱۳۸۷). کودک، نوجوان و معنویت. تهران: نشر یسطرون.
فرهنگی، علیاکبر و رستگار، عباسعلی (۱۳۸۵). ارائه و تبیین مدل انگیزشی مبتنی بر معنویت کارکنان، دو ماهنامه علمی – پژوهشی دانشور رفتار، سال سیزدهم، شماره ۲۰، ۱-۲۴٫
باقری، خدیجه، بهرامی، هادی و جلالی، محمد رضا(۱۳۸۸). رابطه بین سبکهای دلبستگی با نوع هویت در زندانیان۱۵-۳۰ ساله. فصلنامه روانشناسی کاربردی، سال سوم، شمارهی ۳،۸۵-۹۹٫
لاندین، رابرت ویلیام (۱۳۸۳). نظریهها و نظامهای روانشناسی (مترجم یحی سید محمدی). تهران: نشر ویرایش.
حجازی، الهه و نگهبان سلامی، محمود (۱۳۸۸). رابطه سبکهای دلبستگی به والدین و همسالان با سبکهای هویت در نوجوانان. فصلنامه روانشناسی و علوم تربیتی، بهار ۳۹(۱)،۱۰۷-۱۳۱٫
با وجود اینکه ارتباط بین معنویت و خود از دیرباز در نظامهای مذهبی و معنوی تشخیص داده شده است، توجه علمی جدی به معنویت و ارتباط آن با هویت تنها از ۲۰ سال پیش شروع به پیشرفت کرده است (مکدونالد، ۲۰۰۹). در زمینهی ارتباط میان هویت و معنویت، رویکردهای موجود با توجه به نحوهای که هویت را مفهوم سازی میکنند، قابل تمایزند.
در این زمینه دو رویکرد تحت عنوان رویکرد سنتی[۱] و رویکرد فراشخصی[۲] مطرح است. در رویکرد سنتی روانی- اجتماعی، هویت به عنوان “من”[۳] تعریف میشود، حس “خود” فرد که دارای مرزهای محدود و مشخص است. در این رویکرد با توجه به چنین تعریفی از هویت، هویت معنوی به عنوان نحوهای که “من” فرد به معنویت مربوط میشود و با حس “خود” یکپارچه و ادغام میشود، تعریف میگردد و از آنجا که معنویت به عنوان تعالی تعریف میشود، هویت معنوی در بردارندهی نحوهای است که افراد احساس تعالی را با “من” خود یکپارچه میسازند. از این رو، هویت معنوی مطابق با این رویکرد به عنوان شناسایی خود با جنبههایی از تجارب معنوی تعریف میشود (مکدونالد، ۲۰۰۹). در این زمینه، وینک و دیلون[۴] (۲۰۰۲، به نقل از مکدونالد، ۲۰۰۹) معنویت و به تبع آن هویت معنوی را به عنوان جستجوی وجودی خود برای معنای غایی از طریق فهم و دریافت شخصی از امور روحانی و مقدس تعریف کردهاند. پل و اسمیت[۵] (۲۰۰۳) نیز هویت معنوی را به عنوان باور افراد به اینکه وجودی غایی و مرتبط با خدا هستند تعریف میکنند.
از طرفی در رویکردهای فراشخصی اعتقاد بر این است که هویت به خود و کارکرد آن محدود نمیشود، بلکه هویت اساساً در سرشت و طبیعت، امری معنوی است. در این رویکرد علاوه بر محتوای هویت، ساختار و فرآیندهایی که از خلال آنها هویت توسعه مییابد نیز معنوی است. در این دیدگاه هویت و معنویت نهایتاً شبیه به هم در نظر گرفته میشوند (مکدونالد، ۲۰۰۹).
علاوه بر این، رویکردهای موجود پیرامون هویت معنوی با توجه به تعریفی که از معنویت ارائه میدهند نیز قابل تفکیکند. در این زمینه رویکردهای موجود با توجه به اهمیتی که برای بافت و نقش دیگران در شکلدهی معنویت و به تبع آن هویت معنوی قائلند به دو رویکرد فردی[۶] و بافتی[۷] تقسیم میشوند. رویکرد فردی در واقع همان رویکرد سنتی روانی – اجتماعی به هویت معنوی است. در این رویکرد معنویت به صورت کاملاً شخصی تعریف شده است و در آن به نقش دیگران و به بیانی دیگر جهان بیرون افراد در شکلدهی هویت معنوی توجه نشده است و تجارب معنوی عمدتاً به صورت تجارب فرد در ارتباط با نیرویی برتر در نظر گرفته شده است و به روابط فرد با دیگران (شامل سایر انسانها، طبیعت و به طور کلی جهان بیرونی) و شکلدهی معنویت و به تبع آن هویت معنوی از این طریق توجه نشده است (مکدونالد، ۲۰۱۱). اما در رویکرد بافتی رشد معنوی حاصل اثر متقابل سیر درونی (تجارب درونی و یا اتصال به منبعی نامحدود) و سیر بیرونی (فعالیتهای روزانه و ارتباطات) است. بدین معنا که رشد معنوی از یک سو ما را بر آن میدارد تا به جهان بیرون و اطراف نظر افکنیم و خود را با کل زندگی متصل و یکپارچه سازیم و از سوی دیگر، ما را بر آن میدارد تا به درون خود نظر افکنیم و توانایی بالقوهی خود برای رشد، یادگیری، همکاری و… را بپذیریم و کشف کنیم. بدین ترتیب، در این رویکرد معنویت، افراد را به سمت برقراری پیوند بین اکتشاف خود و جهان سوق میدهد که این امر از طریق پیگیری یک زندگی بارور و شکوفا محقق میشود. بنابراین، رشد معنوی از منظر این رویکرد شامل تعاملات پیچیده متغیرهای محیطی و فرآیندهای رشد فردی است (روهل کپارتین، بنسون و اسکیلز[۸]، ۲۰۱۱).
از سال ۱۹۷۰ یکی از سازههای مهم در روانشناسی، علوم اجتماعی و رفتاری مفهوم “خود” بوده است. اگرچه برای خود جنبههای متعددی چون خودپنداره، خودکارآمدی، عزت نفس و… بیان شده است، یکی از مهمترین جنبههای خود مفهوم هویت است که از دیرباز مورد توجه فیلسوفانی چون جیمز، کولی و مید بوده است و پس از آن به عنوان یک سازهی مهم در روانشناسی مطرح شدهاست (لری و تانجنی، ۲۰۱۲).
ویلیام جیمز (۱۸۹۲) به عنوان پیشگام در بررسی و اندیشه دربارهی”خود” هویت شخصی را مفهومی میداند که فرد از خود به عنوان یک شخص دارد و معتقد است که این مفهوم ناشی از تجربهی تداوم و تمایز است. به این معنا که “خود” در حالیکه از دیگران متمایز است، در طول زمان یکسان باقی میماند. پس از جیمز، کولی (۱۹۰۲) از دیگر فیلسوفانی است که به مفهومپردازی در این زمینه پرداخته است. او معتقد است که “خود” در رابطهی متقابل فرد و جامعه شکل میگیرد و بدین ترتیب “خودآینهسان” را مطرح ساخت، بدین معنا که افراد خود را بر اساس دیگران ارزیابی میکنند و بر اساس تصوری که از ارزیابی آنها دارند، درباره خود احساس غرور و یا سرافکندگی میکنند (محسنی، ۱۳۷۵).
بر پایهی دیدگاه کولی، برای اولین بار مید (۱۹۳۴) مفهوم “خود اجتماعی” را مطرح کرد. مید معتقد است که خود در نتیجهی تجربهی اجتماعی هر فرد در جامعه به وجود آمده و رشد میکند.
علاقه به مفهوم خود و هویت تنها توجه فیلسوفان را جلب ننمود، بلکه به حوزهی روانشناسی نیز راه یافت و با اقبال و توجه روانشناسان روبرو شد. هویت در مفهوم روانشناختی خود و به عنوان تعریف افراد از خویشتن و پاسخگویی آنان به سئوال من کیستم؟ اساساً از کارهای اریکسون اقتباس شده و از او به عنوان روانشناس پیشگام در این زمینه نام برده میشود (فیرون،۱۹۹۹).
او برای رشد شخصیت انسان هشت مرحلهی روانی- اجتماعی را در نظر میگیرد و معتقد است که فرآیند رشد شخصیت تحت کنترل اصل اپیژنیک[۹] رسش قرار دارد. بدین معنا که شخصیت انسان، بر اساس مراحل از پیش تعیین شده (عوامل ارثی) و استعدادهای او رشد میکند. این استعداد رشد، در آمادگی انسان برای تحریک به طرف محرکها، بروز آگاهی و ارتباط متقابل با عوامل وسیع و مختلف اجتماعی ظاهر میشود و چنانچه توان بالقوهی افراد و شرایط اجتماعی هماهنگ باشد رشد افراد تسریع میشود (شولتز، ۱۳۸۳). بنابراین اریکسون بر ادغام و یکپارچگی نیروهای زیستشناختی و روانی- اجتماعی تأکید میکند که در کار شخصیت نقش تعیین کنندهای دارند (رایکمن، ۱۳۸۷).
افزون بر این، او معتقد است که رشد انسان شامل یک رشته تعارض است و هر مرحلهی رشد، بحران[۱۰] یا نقطهی تحول خاص خود را دارد که طی آن شخص به یکی از دو سر بحران کشیده میشود. بحران مهمی که افراد در سنین نوجوانی و مرحلهی پنجم زندگی خویش با آن مواجهاند مسئلهی هویتیابی است که اریکسون این مرحله را تحت عنوان “هویتیابی در مقابل سردرگمی در نقش” نامگذاری میکند (ماسن و همکاران، ۱۳۸۰). او هویت را به عنوان سازمان پویای انگیزهها، تواناییها، اعتقادات و تاریخ در شکلدهی خود مستقل و یکپارچه تعریف میکند (اریکسون، ۱۹۶۸) و تشکیل هویت را وحدت بین سه نظام زیستی، روانی و اجتماعی میداند. بدین معنا که نوجوان ضمن اینکه با تغییرات درونی و بدنی خود سازگار میشود، باید بین آن تصوری که از خود دارد و آن تصوری که از استنباط و انتظار دیگران از خود دارد نیز هماهنگی ایجاد کند (اکبرزاده، ۱۳۷۶).
[۱]–self
[۲]– identity
[۳]– James
[۴]– Cooley
[۵]– Mead
[۶]– Leary & Tangney
[۷]– Erikson
[۸]– Fearon
[۹]–Berzonsky
[۱۰]–Huddi
[۱۱]–spiritual identity
[۱۲]–MacDonald
[۱]– conventional approach
[۲]– transpersonal approach
[۳]– ego
[۴]– Wink & Dillon
[۵]– Poll & Smith
[۶]– personal
[۷]– contextual
[۸]– Roehlkepartain, Benson & Scales
[۹]– epigenic
[۱۰]– Crisis
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .
ارسال نظر