عنوان
تعداد صفحات: ۷۱
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
عناصرداستان اجزاء تشکیل دهنده داستان می باشندودرمجموع همه باهم یک کل ویایک سیستم رامی سازند.«داستان نوشته ای است که شکل مشخصی دارد و شکل حاصل اجزای مختلف است. در داستان شکلهای مختلفی استفاده میشود و در هر شکلی اجزا متفاوت است. تأکید هدف یا عنصری خاص قسمتی را مهمتر از بقیه نشان میدهد. آزادی در پرداخت و علاقه نویسنده به شیوههای خاص در کاربرد عناصر تأثیر میگذارد. اجزای داستان تعریف ثابتی دارند ولی کاربرد ثابتی ندارند و امکان دارد از همه عناصر به گونهای برابر استفاده شود و یا عنصر یا عناصر را به عمد کمرنگ کند. عناصر داستان با طراحی ظریف به هم جوش می خورند و منسجم میشوند ولی انسجام داستان بهمعنای ساختار محکم داستان است نه به معنای تأثیر زیادی و توفیق اثر. ساختار منسجم حاصل ارتباط متقابل و درست اجزااست و مهارت نویسنده را در انتخاب و تلفیق نشان میدهد. عناصر داستان در شکلگیری گوناگون ترکیبهای متفاوتی مییابند و شرایط اجتماعی و تاریخی نیز در آن مؤثرند. بنابراین مجموعه از اجزا و سازها که در پیوند با یکدیگر، کلّیت داستان را بوجود میآورند. ضرورتی ندارد که تمامی عناصر در یک داستان حضور داشته باشند. برخی از آنها کارآمدتر از بقیه است، مانند پیرنگ و درونمایه و شخصیّت کارآمدی آنها متفاوت است. مثلاً در داستان حادثهای، عناصری چون حادثه، تعلیق بحران، حضوری پررنگ دارند و در داستان واقعگرا، حقیقت مانندی، ملموستر از عناصر دیگر است.
عناصر داستان ممکن است در داستاننویسی امروز آن کاربرد حتمی و قطعی گذشته را نداشته باشد، امّا واقعیت امر این است که اگر عنصری مورد بیتوجّهی قرار گیرد، عنصر دیگر چون لحن، فضا و رنگ با مفهوم جنبی و روشنگرانه و نمادین به جای آن مینشیند» (رستگار فرد، ۱۳۹۰: ۸۵)
« نویسندگان بزرگ درشاهکارهای خود به عناصر داستان توجّه بسیار داشتند، و تا حد امکان از ضوابط آن ها پیروی می کردند. آموختن این فنون، راه نویسندگی را برای آفریدن اثری بیعیب و نقص هموار می کند». (میرصادقی، ۱۳۷۶: ۱۸)
عناصر داستان، اجزایی هستند که در مجموع یک کل و یک سیستم را تشکیل می دهند شناخت بهتر این سیستم با شناخت عناصر داستان به صورت یک به یک مؤثرتر میباشد. در این مقاله سعی بر آن است که عناصر داستانی (شخصیّت، گفتوگو، طرح، کانون روایت، زاویه دید، صحنه) به تفصیل بیان میشود.
واژه های کلیدی:عناصر داستان، شخصیّت، گفتوگو، طرح، کانون روایت، زاویه دید، صحنه، محیط داستان، موضوع، درون مایه، لحن،
چکیده ۷
روایت شناسی ۸
عناصر داستان ۱۳
موضوع ۱۴
درونمایه ۱۵
لحن ۱۶
شخصیّت ۱۷
۱- منابع کاراکتر یک فرد تکامل یافته سه چیز است ۱۹
۲- شیوههای شخصیّتپردازی ۱۹
۳- عناصر متشکله شخصیّت انسانی ۲۰
۴- انواع شخصیّت ۲۱
۵- شخصیّت های قالبی ۲۳
۶-شخصیّت های قراردادی ۲۳
۷-شخصیّتهای نوعی (تیپ ) ۲۴
۸- شخصیّت های نمادین و شخصیّت های تمثیلی ۲۴
۹- تفاوت تمثیل با نماد ۲۵
۱۰- شخصیّت های همه جانبه ۲۵
۱۱- شخصیّت های ساده و جامع ۲۶
۱۲-شخصیّت های اصلی وفرعی ۲۷
۱۳ – شیوه های شخصیّت پردای ۲۹
۱۴-شخصیّت پردازی مستقیم و غیر مستقیم ۳۱
۱۵- شیوهای توصیف شخصیّت ۳۲
محیط داستان ۳۳
طرح ، پیرنگ، PLoT 34
۱-تفاوت پیرنگ با داستان ۳۵
۲- پیرنگ بسته ، پیرنگ باز ۳۵
۳-خصوصیات طرح ۳۷
۴- وحدت طرح ۳۷
۵-موقعیت زمانی طرح ۳۸
۶-آنچه در طرح باید از آن پرهیز کرد ۳۸
۷-سه عنصراساسی طرح ۳۸
گفتگو ۳۹
۱-موارد کاربرد گفتگو ۴۴
۲- گفت وگو و توصیف عملی ۴۴
۳-راست نمایی در گفتگو ۴۵
۴-وفق دادن گفتگو با شخص ۴۵
۵-جلوه خصوصیات طبقاتی در گفتگو ۴۶
۶-اختصاصات نژادی وشغلی در گفتگو ۴۶
۷-آکسیون و گفتگو ۴۸
۸- محیط داستان وگفتگو ۴۹
۹-انواع گفتگو ۵۰
جایگاه زمان در روایت ۵۱
زمانمندی روایت ۵۲
۱-دیدگاه ژنت ۵۲
کانون روایت ۵۴
۱- ارتباط کانون روایت با موضوع روایت ۵۷
۲- ارتباط کانون روایت با راوی ۵۸
صحنه ۶۱
۱- وظایف صحنه ۶۲
۲- اجزای صحنه ۶۳
۳- شیوه صحنه پردازی ۶۳
زاویه ی دید ۶۴
۱-من روایتی ۶۶
۲-دانای کل ۶۶
۳- روایت نامه ۶۷
۴- روایت یادداشت گونه ۶۷
۵-تک گویی ۶۷
فهرست منابع ومآخذ ۶۹
۱- میرصادقی،جمال،۱۳۷۶،عناصرداستان،چاپ سوم،چاپخانه بهمن انتشارات سخن،تهران.
۲- میرصادقی ،جمال،۱۳۷۶،داستان وادبیات،انتشارات آیه مهر،تهران.
۳- رستگارفرد،صدیقه،۱۳۹۰،بررسی عناصرداستانی درکتاب دا،پایانامه کارشناسی ارشد،دانشگاه باهنر.
۴- پراپ،ولادیمیر،۱۳۶۸،ریخت شناسی قصه ی پریان،فریدون بدره ای،چاپ دوم،انتشارات توس،تهران .
۵- تولان ،مایکل،۱۳۸۶،روایت شناسی درآمدی زبان شناختی-انتقادی،سیّده فاطمه علوی وفاطمه نعیمی،انتشارات سمت،تهران .
۶- احمدی،بابک،۱۳۷۰،ساختارتأویل متن،جلداول،نشرمرکز،تهران.
۷- اخوت،احمد،۱۳۷۱ ،دستورزبان داستان،چاپ اوّل،انتشارات فردا،اصفهان.
۸- داد،سیما،۱۳۷۸،فرهنگ اصطلاحات ادبی ،چاپ دوم،انتشارات، مروارید.
۹- ایرانی،ناصر،۱۳۶۴،داستان،تعاریف،ابزارهاوعناصر،چاپ اول،کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان،تهران.
۱۰- بارونیان،حسن،۱۳۷۸،شخصیّت پردازی درداستان های کوتاه دفاع مقدّس،چاپ اوّل، بنیاد حفظ آثارونشر ارزشهای دفاع مقدس،تهران.
۱۱- سجودی،فرزان ،۱۳۸۴،نشانه شناسی وادبیّات،فرهنگ کاوش،تهران.
۱۲- کارد،اورسون،اسکات،۱۳۸۷،شخصیّت پردازی وزاویه دید درداستان،پریساخسروی سامّانی،انتشارات رسش،اهواز.
روایت درواقع داستانی است که درزمان رخ می دهدواز یک داستانگو برخوردار باشدو برای دریافت معنی آن باید به اجزای تشکیل دهنده آن و قاعده های دستوریش توجّه کرد.
روایتها در سادهترین مفهوم، داستانهایی (ماجراهایی) هستند که در زمان رخ میدهد.(،آسابرگر، ۱۳۸۰: ۲۰) از تسلسل برخوردارند (همان: ۳۳) و به واسطه کنش شخصیّتها از طریق صدای یک راوی و یا تلفیقی از این دو نقل میشوند (همان: ۸۰)
بال: متن را یک کل واحد و ساختار یافته و متشکل از نشانههای زبانی، متن روایی را متنی میداند که عاملی روایتی (داستانی) را نقل می کند. (همان: ۴۷)
« اسکولز وکلاگ» به نقش و حضور راوی به وجود داستان در روایت توجّه کردند و در تألیف متون روایی مینویسند: «هر متن ادبی را که دارای دوخصوصیت وجود قصّه و حضور قصّهگو است، میتوان متن روایی دانست» (اخوت، ۱۳۷۱: ۹)
از دیدگاه ساختارگرایان، قصّه و روایت دو مقوله جدا از هم هستند. داستان نظم نهایی رخدادها در جهان بیرون متن روایت، کنش ارائه گزارش، گونهای گزینش عناصر و ایجاد نظم و همنشینی در طرح منطق روایت، شیوه گزینش وارائه داستان است . (احمدی، ۱۳۷۰: ۳۱۵) و به همین جهت، یک داستان میتواند در متنها و به روایتهای مختلفی بیان شود.
دیدگاه ساختارگرایان درباره تفاوت داستان و (ماجرا) و روایت، آشکارا، برگرفته از نظریه صورت گرایان روسی درباره تفاوت داستان و طرح است. از میان صورت گرایان روسی « شکلوفسکی» ، «آیخن باوم» و «توماشفسگی» بیش از دیگران، به این ویژگی و تأثیر آن در مطالعه و تحلیل روایتها توجّه کرداند. آنها برای روشن کردن مفهوم طرح، پژوهش در اشکال آغازین داستان را آغاز کردند و کوشیدند تا با بررسی این اشکال ساده و آغازین، نظریهای درباره ساختمان داستان کوتاه و رمان ارائه کنند.
« پراپ» ، روایت را متنی میدانست که تغییر وضعیت از حالت متعادل به غیر متعادل و دوباره بازگشت به حالت متعادل را بیان می کند. او کار خود را با نوع خاصی از روایت-آنچه که «قصّههای پریان» مینامند-آغاز می کند. ارزش اصلی تجزیه و تحلیل او-که اغلب نامبرده شده و بسط و تغییر یافته و تا کنون از اعتبار برخوردار است-درواقع ردهبندی دلالت ها است.» ( ایوتادیه ، ۱۳۷۸: ۲۵۱). «در اساس، پراپ در صدد ساختن دستوری ونحوی برای نوع خاصی از روایت بود که نظریهپردازان بعدی در آن دخل و تصرف کردند تا بتوانند آن را به سایر انواع فرمهای روایی تسری دهند» ( اسکولز ، ۱۳۷۹: ۱۰۳). «پراپ معتقد است که شخصیّتها عناصر متغیر قصّه هستند و حال آنکه کارکردهای داستان، سازههای ثابتی هستند که میتوانند معیار مشخصی برای ردهبندی قصّه باشند؛ سازههای بنیادی که علی رغم بیشمار بودن شخصیّتهای قصّه، تعداد آنها بسیار اندک است. این امر «سجیه ی» دوگانه قصّه را بیان میدارد.» ( پراپ ، ۱۳۶۸: ۵۰).
«علاوه بر بررسی کارکردها و چگونگی توالی آنها، « پراپ » در کتاب خود به عناصر پیوند دهنده ی کارکردها نیز پرداخته است. عناصری نظیر آگاهانیدن (آگاهی یافتن)، دعوت به مهمانی و عناصر پیوند دهنده هستند، که هر چند «کار کرد» به حساب نمیآیند امّا در ریختشناسی قصّهها، نقش مهمی ایفا می کنند. از جمله عناصر پیوند دهنده انگیزش ها هستند؛ یعنی دلایل و اهداف اشخاص قصّه که آنها را به انجام کارهای مختلفی که مرتکب میشوند، وامیدارد» ( پراپ ، ۱۳۶۸: ۵۳)
« از نظر پراپ انگیزش ها پایدارترین عناصر قصّه هستند و حتّی نسبت به دیگر عناصر پیوند دهنده، تشخص کمتری دارند و در رده بندی قصّه ها، کارکرد شخصیّتها جدا از انگیزه آنها که مورد متغیر است، باید مورد توجّه قرار گیرد. با این همه، از دیدگاه پراپ مسئله چگونگی توزیع کارکردها در میان اشخاص قصّه، برای بررسی ریختشناسی قصّه بسیار مهم تلقی میشود.
روایات مختلف اسطوره، هرگز با یکدیگر برابر نیستند، امّا همبستگی معناداری که میان این روایات مختلف وجود دارد به ما اجازه میدهد تا با استفاده از قواعد منطقی، در نهایت، قانون ساختاری اسطوره مورد نظر را به دست آوریم. بدین ترتیب، هر اسطوره جملهای موسیقیایی است از ساختار نهایی.» (احمدی، ۱۳۷۰: ۹۱)
« از دیدگاه “لوی استروس” ، معنای اسطوره را نه در خوانش خطی و پارهپاره آن و در جریان پیشرفت روایت، که در درک آن به صورت یک کل میتوان دریافت و این مسئله یکی از شباهتها ی اسطوره و موسیقی است.
روش «لوی استروس» : او با تحلیل روایت و تجزیه ی آن به سازههای پایه، در توصیف و تأویل اسطورهها به کار گرفت تحلیل او نه تسلسل رخدادهای درون یک متن بلکه مناسبات تقابلی گوناگونی در کانون توجّه قرار میگیرند که در متن یافت میشود. » ( آسا برگر ، ۱۳۸۰: ۴۴)
گرماس : از متفکرانی است که در حوزه معناشناسی فعالیت کرده است. روش او در حالت کلی، به معنای متون بیتوجّه است و به جای آن به اینکه متون چگونه معنا دار میشوند میپردازد. » ( گرین ولبیهان ، ۱۳۸۳: ۱۲۰)
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .
ارسال نظر