583 views
عنوان
تعداد صفحات:۴۰
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
از منظر فلسفی چیستی اخلاق تبیین میشود؟ فیلسوفان اخلاق، نظامهای اخلاقی را صرفنظر از ظهور و بروزشان در فرد یا جامعه خاصی بررسی میکنند. آنها تلاش میکنند تا خوب و بد اخلاقی را برای نوع بشر تعریف، توجیه و تبیین نمایند. از این منظر، نظام اخلاقی همچون موجودی متشکل از عناصر و اجزایی با روابط درونی نگریسته میشوند. ارزشهای اخلاقی عناصر تشکیلدهندۀ نظامهای اخلاقیاند که به صورت ارزشهای غایی و ارزشهای وسیلهای با یکدیگر مرتبط میشوند. ارزشغایی در حکم ساختار یک نظام اخلاقی عمل میکند.
فرااخلاق، اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی سه گونه از مطالعات اخلاقی در حیطۀ فلسفۀ اخلاق اند. از آنجا که هدف ما از مرور نظریات فلسفی، دستیابی به یک گونهشناسی از نظامهای اخلاقی است مرور فلسفی ما به اخلاق هنجاری[۱] محدود میشود.
اخلاق هنجاری بخشی از فلسفۀ اخلاق است که دربارۀ کنشهای اخلاقی سخن میگوید و در پی تبیین نظامی از قواعد و اصول حاکم بر رفتار اخلاقی است. اخلاق هنجاری دو سطح دارد.
فیلسوفان اخلاق در سطح اول از معیارهای کلی اخلاقی سخن میگویند، یعنی به این پرسش که معیار خوب بودن یک منش یا کنش انسانی چیست؟ پاسخ میدهند.
در سطح دوم از خوبی و بدی یا اخلاقی و غیراخلاقی بودن کنشهای خاص بحث میکنند، یعنی به این پرسش که کدام منش یا کنش آدمی خوب است؟ پاسخ میدهند. بدینترتیب در سطح اول به «معیارهای اخلاقی» و در سطح دوم به «اصول اخلاقی[۲]» دست مییابند. به عبارت دیگر، در سطح اول، از معیار کلی خوبی و بدی کنشها بحث میکنند و در سطح دوم، مصادیق آن معیار کلی را تعیین میکنند. میتوان گفت در یک سطح «ارزش غایی» و بر اساس آن در سطح دیگری، «ارزشهای وسیلهای» را معین میکنند.
در اخلاق هنجاری، نظریهها، دیدگاه ها و نظامهای اخلاقی متفاوت و متعددی وجود دارد به گونهای که گونهشناسی آنها موضوع پژوهشهای فلسفی بسیاری بوده است. یک گونهشناسی خوب، گونهشناسی است که از طریق قیاس و استقرا هر دو به دست آید؛ یعنی منطقی و مانع است تا هر نظام اخلاقی تنها در یک گونه قرارگیرد و جامع است تا هیچ نظام اخلاقی از نظر نیفتد.
واژه های کلیدی: گونه شناسی نظامهای اخلاقی، پیامدگرایی، وظیفه گرایی، و فضیلت گرایی
چکیده ۴
مقدمه ۶
گونه شناسی نظامهای اخلاقی ۱۱
۱-پیامدگرایی ۱۱
۲- وظیفه گرایی ۱۸
۳-فضیلت گرایی ۲۴
گونه شناسی برگزیده ۳۱
نتیجه گیری ۳۴
فهرست منابع ۳۸
طباطبایی،محمدحسین(بیتاریخ) المیزان فی تفسیر القران، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم: دارالعلم.
بوستانی، اصغر(۱۳۸۰) تبیین دیدگاه ارزششناسی علامه طباطبایی و دلالتهای آن برای تربیت اخلاقی،پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس، مهرماه ۱۳۸۰٫
کرسگارد، کریستین(۱۳۷۹)سرچشمه ارزش از نظر ارسطو و کانت، ترجمه محسن جوادی،تهران:ارغنون،شماره ۱۶٫
مصباح، محمدتقی(۱۳۸۷)نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
مور، جرج ادوارد(۱۳۸۵)مبانی اخلاق، ترجمه غلامحسین توکلی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
فنایی،ابولقاسم(۱۳۸۵) دین در ترازوی اخلاق.تهران: نشر صراط.
توگندهت، ارنست(۱۳۸۸) گفتوگوهایی دربارۀ رفتار اخلاقی، ترجمه احمدعلی حیدری و ریحانه حیدری.تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
زاگال، هکتور و گالیندو، خوزه(۱۳۸۶)فلسفه اخلاق چیست؟، ترجمه احمدعلی حیدری،تهران: انتشارات حکمت.
شیروانی، علی(۱۳۸۶)اخلاق هنجاری، تهران: کانون اندیشه جوان.
فرهادپور، مراد(۱۳۸۶) امتناع اخلاق کانت، روزنامه اعتماد، ویزه نامه تحلیل خبر، پنجشنبه، ۶اردیبهشت.
مک اینتایر، السدر(۱۳۷۹)تاریخچه فلسفه اخلاق،ترجمه انشاالله رحمتی،تهران: انتشارات حکمت.
ملکیان، مصطفی(۱۳۸۵) مهر ماندگار.تهران: نگاه معاصر.
لابه، برژیت(۱۳۸)فلسفه به زبان ساده، ترجمه پروانه عروج نیا، تهران: نشر آسمان خیال.
علاّمه طباطبایی در تفسیر المیزان نوعی گونهشناسی از نظامهای اخلاقی ارائه میدهد. ایشان معتقدند علم اخلاق عبارت است از فنی که پیرامون ملکات انسانی بحث میکند، ملکاتی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست تا فضایل آنها را از رذائلش جدا سازد و معلوم کند کدام یک بد، رذیله و مایه نقص اوست تا آدمی بعد از شناسایی آنها خود را با فضایل بیاراید و از رذایل دور کند. اصلاح اخلاق و تحصیل ملکات فاضله در دو طرف علم و عمل و پاک کردن دل از خوی های زشت با «تلقین علمی» و «تکرار عملی» ممکن است که خود اینها به دو طریق ممکن میشود که البته ایشان در ادامه راه سومی نیز بدان میافزاید که این سه عبارتند از:
«راه اول در نظر داشتن فوائد دنیایی فضایل و فوائد علوم و آرائی که مردم آن را میستایند. این طریقه همان طریقه معهودی است که علم اخلاق قدیم، اخلاق یونان و غیره بر آن بنا شده است و قرآن کریم اخلاق را از این طریق استعمال نکرده و زیربنای آن را مدح و ذم مردم قرار نداده که ببینیم چه چیزهایی در نظر عامۀ مردم ممدوح و چه چیزهایی مذموم است؟ چه چیزهایی را جامعه میپسندد و چه چیزهایی را جامعه نمیپسندد و قبیح میداند.
راه دوم از تهذیب اخلاق این است که آدمی فوائد آخرتی آن را در نظر بگیرد و این طریقه، طریقۀ قرآن است. اخلاق را از راه غایات اخروی، اصلاح و تهذیب میکند که یک یک آنها کمالات حقیقی قطعی هستند نه کمالات ظنی. این روش اصلاح اخلاق، طریقۀ انبیا است که نمونههای بسیاری از آن در قرآن آمده و نیز به طوری که پیشوایان ما نقل کردهاند در کتب آسمانی گذشته نیز بوده است.
راه سومی هم وجود دارد که مخصوص قرآن کریم است و در هیچ یک از کتب آسمانی که تاکنون به ما رسیده یافت نمیشود و نیز از هیج یک از تعالیم انبیا گذشته نقل نشده و نیز در هیج یک از مکاتب فلاسفه و حکمای الهی دیده نشده و آن عبارت است از این که انسانها را از نظر اوصاف و طرز تفکر طوری تربیت میکند که دیگر محل و موضوعی برای رذایل اخلاقی باقی نمیگذارد و به عبارت دیگر اوصاف رذیله و خوی های ناستوده را از طریق رفع از بین میبرد نه دفع؛ یعنی اجازه نمیدهد که رذایل در دل ها راه یابد تا درصدد برطرف کردنش برآیند، بلکه دل ها را آن چنان با علوم و معارف خود پرکرده که دیگر جایی برای رذایل باقی نمیگذارد. هرعملی که انسان برای غیر خدا انجام میدهد لابد منظوری از عمل دارد؛ یا میخواهد عزتی به دست آورد یا از نیرویی میترسد که میخواهد از شر آن محفوظ بماند. قرآن کریم هم عزت را منحصر در خدای سبحان کرده ان العزه لله جمیعاً و هم نیرو را منحصر در او کرده ان القوه لله جمیعاً و اگر براستی این دو قضیه برای کسی معلوم شود یعنی علم یقینی به آن داشته یاشد تمام بدی ها و پستیها از دلش شسته میشود.(طباطبایی،۱۳۶۴: ۲۶۵-۲۶۴)
ایشان با یادآوری همین بحث مینویسند: «مقتضای روش اول این است که نفس خود را اصلاح کنیم و ملکات آن را تعدیل نماییم تا صفات خوبی به دست آوریم. صفاتی که مردم و جامعه آن را بستایند. روش دوم نیز نظیر اولی است با این تفاوت که هدف و غرض در این دو روش متفاوت است. در روش اول جلب توجه و حمد و ثنای مردم و در دومی سعادت حقیقی و دائمی ولی هر دو در این معنا شریکند که هدف نهایی آنها، فضیلت انسان از نظر عمل است. ولی در روش سوم هدف از تهذیب اخلاق تنها و تنها رضای خداست. مقاصد نیز به تبع آن متفاوت است. عشق به جمال و زیباپسندی فطری بشر است. علاقه به محبوب به جایی میرسد که هیچ چیز را نمیبیند مگر آنکه قبل از آن و با آن خدا را میبیند و موجودات از مرتبه استقلال ساقط میشوند. پس صورت های علمی و طرز فکر چنین کسی غیر از دیگران است؛ برای این که دیگران به هر چیزی که نظر میکنند از پشت حجاب استقلال نگاه میکنند ولی او این حجاب را پسزده و این عینک را از چشم برداشته است. همچنین از نظر عمل با دیگران متفاوت است او از آنجا که غیرخدا را دوست نمیدارد قهراً جز تحصیل رضای او هدفی ندارد پس هدف او با هدف مردم متفاوت است چون او تاکنون مانند سایر مردم هرچه میکرد به منظور کمال خود میکرد، ولی حالا هرکاری میکند بدان جهت میکند که محبوبش دوست دارد.
پیامدگرایان به ایدههای زیر معتقدند:
۱) اگر عملی برای عدۀ زیادی خوشبختی فراهم آورد و برای هیچ کس بدبختی به وجود نیاورد غیر اخلاقی نیست.
۲) در مواقعی، روزگار، انتخابهای صرفاً زیانده پیش پای ما قرار میدهد. اخلاق ما را ملزم میسازد که با آنها مواجه شویم و گزینهای را انتخاب کنیم که زیان کمتری در پی دارد؛ یعنی باید از میان بد و بدتر، بد را برگزید.
۳) اگر اهداف ارزشمند و مهم باشند در مواقعی وسایل و راه های دشوار را توجیه میکنند.
پیامدگرایی خانوادهای از نظریه هاست که با یک ایدۀ محوری به هم میپیوندند. این ایده عبارت است از اینکه: داوری اخلاقی اعمال، احساسات و قواعد، پاسخ به این مسأله است که چه مقدار خوبی یا نفع به وجود میآورند و به چه میزان باعث دوری از بدی یا ضرر میشوند؟
دیدگاه های پیامدگرا را با ملاک های گوناگون طبقه بندی میکنند؛ الف) بر اساس نوع ارزشغایی: لذت، سود، قدرت، کمال و … ب) بر اساس برخورداران و مشمولین ارزش: ۱) برای خود «خودگرایی» ۲)برای دیگران (خانواده، گروه، ملت)«دیگرگرایی»۳)برای همه«فایدهگرایی». در یک تقسیمبندی، دیدگاههای پیامدگرا، به دو دستۀ کلی تقسیم میشوند: کنشنگر[۲] و قاعده محور[۳].
براساس دیدگاه پیامدگرایی کنشنگر، کنشی از نظر اخلاقی صحیح است که بهترین نتایج یا در مقایسه با همۀ کنشهای دیگری که کنشگر در یک موقعیت معین پیش رو دارد؛ نتایج بهتری را فراهم آورد. سرشناسانی چون جرمی بنتام[۴] و امروزه نیز جی. جی .سی اسمارت[۵] و جوزف فلچر[۶] معتقدند در تک تک اعمال و بدون استفاده از هیچ تعمیمی باید تعیین کرد هر عمل، به چه میزان در غلبه خیر بر شر تأثیرگذاراست.
[۱] -consequentialism
[۲] -Act consequentialism
[۳] -Rule consequentialism
[۴] -Jermy Bentam
[۵] -J.J.C.Smart
[۶] –
[۱] – فلسفه اخلاق به عنوان فلسفهای مضاف، به دو صورت: الف) معرفت درجه اول (اخلاق هنجاری) و ب) معرفت درجه دوم (فراخلاق) ظاهر میشود. فلسفه اخلاق در مقام معرفت درجه اول، به قلمرو دانش اخلاق و مباحث آن ـ که دانشی عملی است ـ وارد میشود و درباره قواعد و کنشهای اخلاقی گفت و گو میکند. از آنجا که هدف این پژوهش، دستیابی به قواعد و کنشهای اخلاقی و گونههای متفاوت آنهاست، بر اخلاق هنجاری متمرکز است.
[۲]– در کنار«معیار اخلاقی» و «اصل اخلاقی» باید از «حکم اخلاقی» نیز یاد کرد. حکم اخلاقی پاسخ به این پرسش است که «من یا ما در این وضعیت خاص چه کار باید انجام دهیم؟». فرد پس از شناخت اصول اخلاقی و شناخت شرایط عینی و پیرامونی خود حکم اخلاقی صادر میکند. حکم اخلاقی بر خلاف اصل اخلاقی، جزئی و شخصی است به همین دلیل در قلمرو مباحث علم اخلاق قرار نمیگیرد.
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .
ارسال نظر