عنوان
تعداد صفحات: ۹۶
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
افسردگی حالتی هیجانی است که مشخصه آن غمگینی زیاد، احساس بیارزشی، احساس گناه، کنارهگیری از دیگران و از دست دادن علاقه و اشتیاق به فعالیتهای عادی است (داویسون و نیل[۱]، ۲۰۰۱). افسردگی قسمت عمدهای از مشکلات سلامت روانی را تشکیل میدهد (بری[۲]، ۲۰۰۳).
بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت، افسردگی دومین بیماری شایع پس از بیماری قلبی-عروقی است. این اختلال به عنوان نخستین معضل سلامت در دنیا و به عنوان مادر بسیاری از بیماریها تلقی میشود. شیوع این بیماری در طول عمر پانزده درصد و در زنان به بیست و پنج درصد میرسد (چهارمین ویراست تجدید نظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی[۳]، ۲۰۰۰).
در واقع همه افراد در دورههایی از عمر خود افسردگی را تجربه میکنند، این احساس معمولا بهدنبال فقدان یا ناکامی ایجاد میشود و در شرایط طبیعی پس از چند ساعت یا چند روز از بین میرود. به هر حال، هر گاه احساسهای افسردهوار تداوم یافته و در سلامتی و بهزیستی اجتماعی شخص اخلال نماید، در آن صورت کمک حرفهای الزامی خواهد بود (کهرازی، آزاد فلاح و اللهیاری، ۱۳۸۲).
در سببشناسی این اختلال از عوامل چندی یاد نمودهاند که متناسب با این عوامل، شیوههای درمانی گوناگونی پیشنهاد شدهاست. درمانهایی نظیر دارودرمانی، الکتروشوک، روانتحلیلگری، شناختدرمانی، گروهدرمانی، درمان شناختی-رفتاری و معنادرمانی را میتوان نام برد (کاپلان و سادوک[۴]، ۱۹۹۵؛ به نقل از غباری بناب، ۱۳۸۵). در سالهای اخیر علاوه بر روشهای برگرفته از نظریههای روانشناختی، درمانهای معنوی و مذهبی نیز جایگاه علمی خود را باز نمودهاند (مک لایف، لارسون، هایت، کوئنیگ، تورسون[۵]، ۲۰۰۰).
با توجه به شیوع اختلال افسردگی که ۷۵% از موارد بستری را در بیمارستانهای روانی به خود اختصاص دادهاست (هاوتون[۶]، ۱۹۹۰)، رواندرمانی فردی نمیتواند پاسخگوی این مشکل باشد. یک راهبرد اصلی برای مؤثرتر کردن درمان، ارائه آن در گروه است (فری[۷]؛ ترجمه صاحبی، حمیدپور و اندوز: ۱۳۸۴).
گروهدرمانی شکلی از رواندرمانی است که در آن دو مراجع یا چند بیمار با یک یا چند درمانگر کار میکنند. این روش، روش متداول و جاافتادهای است که در آن اعضای گروه میتوانند از تجربیات دیگران آگاه شده و از آنها درس بگیرند. این روش درمانی نسبت به رواندرمانی فردی، هم از نظر هزینهای باصرفهتر است و هم در بیشتر موارد اثربخشتر، به علاوه، معمولاً کسانی که از بیماری ذهنی یا مشکل رفتاری رنج میبرند، دچار احساس تنهایی، انزوا و متفاوت بودن هستند. گروهدرمانی فضایی را برای گردآمدن افرادی که در حال حاضر درگیر مشکل مشابهی هستند یا در گذشته به مشکل مشابهی گرفتار بوده و اکنون نجات یافتهاند، فراهم میسازد. اعضای گروه همچنین میتوانند با پشتیبانی عاطفی از یکدیگر، رفتارهای تازهای را تجربه کنند (ون واگنر[۸]، ۲۰۰۶؛ به نقل از بوالهری، نظیری و زمانیان، ۱۳۹۱). پیشرفت علم روانشناسی از یک سو و ماهیت پیچیده انسان از سوی دیگر، باعث شده که نیازهای معنوی بشر در برابر خواستههای مادی قد علم کند و اهمیت بیشتری یابد (فردیکسون، ترجمه موسوی: ۱۳۸۷).
امروزه تأکید بر اینکه در کنار بعد زیستی سلامت جسم، باید به ابعاد روانی، اجتماعی و معنوی سلامت فرد نیز توجه کرد، رو به فزونی گذاشته است. در فرهنگ و فضای ایرانی-اسلامی، مهمترین عامل تأثیرگذار بر سلامت فرد، رسیدن به سلامت معنوی است که اندیشه و ادبیات آن بر اساس قرآن شکل گرفته و تدوین یافته است و منبعی مهم برای توصیف سلامت معنوی و شاخصهای آن و راههای رسیدن به آن به شمار میرود (مرندی، عزیزی، ۱۳۸۹). از حدود ۴۰ سال پیش، نتایج تحقیقاتی ارائه شد که ارتباط عوامل دینی و اعتقادی را با شاخصها و پیامدهای جسمی آن مانند مرگ نشان داد و از آن زمان، شاخص معنویت نیز در تعریف سلامت وارد و به تدریج در نوشتههای علمی آورده شد (راجرز و اسکیدمور[۹]، ۲۰۱۰).
اکستین و کرن[۱۰] (۲۰۰۴) دربارهی آموزههای معنوی چنین میگویند: آموزههای معنوی به مثابه آگاهی از هستی یا نیرویی فراتر از جنبههای مادی زندگی هستند که احساس عمیقی از وحدت و پیوند با کائنات را بوجود میآورند. فیشر[۱۱] (۲۰۰۰) عنوان کردهاست که توجه به بعد معنوی تأثیر زیادی در داشتن یک زندگی کامل دارد.
سوراجاکول، آجا، چیلسون، رامیرز و ایرل[۱۲] (۲۰۰۸)، در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که معنویت نقش عمدهای در افسردگی دارد، این پژوهشگران دریافتند که سطح افسردگی افراد معنوی پایینتر است.
اغلب بیماران در مواجهه با بیماری به سمت حالات معنوی روی میآورند. اما در بعضی مواقع همین باورهای معنوی مشکلآفرین هستند و بیماران، پریشانیهای معنوی را به عنوان عوامل استرسزا تجربه میکنند (خدابخشی، ۱۳۹۲). این امر بخصوص در بیماران دچار افسردگی که با علائمی منفی همچون ناامیدی، دلسردی، بدبینی، احساس گناه و از دست دادن انرژی و علاقه دست و پنجه نرم میکنند، بیشتر خود را نمایان میکند.
یونگ (۱۹۳۳) در کارهای خود به این نتیجه رسید که افراد رشد یافته در جستجوی معنایی برای زندگی خود هستند و بدون حل موفقیتآمیز چنین جستجویی، زندگی بطور غیر قابل تحملی دردناک شده و فرد دچار افسردگی عمیق میشود (برآبادی، ۱۳۸۳). ناامیدی از رسیدن به درک و مفهوم علت و غایت، در جهان هستی و سردرگمی درباره جایگاه خود در جهان هستی و اتصال و ارتباطی که موجودات هستی و انسانها با یکدیگر دارند و به خصوص ناامیدی از درگاه خداوند، به دلیل عدم شناخت وجود لایتناهی او و نیز عدم شناخت خویشتن به عنوان افضل موجودات، میتواند فرد را به انتهای درماندگی و یأس و پوچی بکشاند. یأسی که در وجود خود، افسردگی را همراه دارد.
در طول تاریخ، مذهب، معنویت و پزشکی به هم آمیختهاند. پزشکان بنام ایرانی نیز در کتب پزشکی کهن به مفهوم «طب روحانی» به تفصیل پرداختهاند. «طب روحانی» علمی است که به کمالات قلوب و امراض، دوا، کیفیت حفظ صحت و اعتدال آن، تدبیر کردن منفعت آنچه از اعراض نفسانی که نافع است و دفع مضر آنچه مضرت است، میپردازد (دهخدا، ۱۳۷۷). جرجانی، «طبیب روحانی» را عارفی میداند که از طریق ارشاد و تکمیل، قدرت انجام این طب را دارد (محقق، ۱۳۷۸).
در دهههای اخیر، مباحث عرفانی و معنوی و تعالیم اشراقی بیش از پیش جایگاه خود را بازیافته است و اهل نظر در حوزهی عرفان، حکمت، هنر، ادبیات و روانشناسی به نقش معجزهآسای عرفان و ارزشهای معنوی در پاسخ به نیازهای تکاملی انسان و درمان ناملایمات و بیماریهای روحی و روانی فرد و رسیدن او به سلامت روان تأکید فراوانی دارند (کریمی، ۱۳۸۳). یکی از اجزای زندگی سالم، توجه به نیازهای معنوی است. معنویت مبتنی بر جهانبینی توحیدی، سبک زندگی انسان را اعتلا میبخشد (اژدریفرد، قاضی و نورانیپور، ۱۳۸۹).
بر این اساس، میتوان گفت که اگر نگاه به انسان و مطالعه در ابعاد مختلف وجودی او و به طور مثال، مطالعه درباره روان آدمی و امور مربوط به آن، از جمله مسأله سلامت روانی، صرفاً بر اساس مبانی تجربهگرایی و آزمایش انجام گیرد و به گونهای باشد که منجر به پالایش علم از اعتقادات ماورای طبیعی و معارف وحیانی گردد، عملاً انسان خود را از معارف بسیاری درباره خود و جهان هستی محروم ساخته و همچنان در یک شناختشناسی محدود باقی میماند (تبرایی، ۱۳۸۹).
امروزه دیدگاههای وجودی و شناختی، نقش مهمی برای هستیشناسی که افراد در نگرشها و باورهای خود دارند، قائل هستند. هستیشناسی یا همان فلسفه فرد در زندگی و دید او به پدیدههای هستی، چارچوبی به باورهای فرد میدهد که وی را به سمت رفتارهای خاصی هدایت میکند (محمدپور، ۱۳۸۹).
هستیشناسی، علم به وجود است، آگاهی انسان به وجود خود، جهان و ویژگیهای آن. هستیشناسی تا اندازه زیادی تحت تأثیر فرهنگ و مذهب قرار دارد. از سویی اسلام، دینی است که سریعترین رشد را در سطح جهانی داراست (وال پل، مک لیان، هوس، کترل و میر[۱۳]، ۲۰۱۲) و مراجعان مسلمان ترجیح میدهند که درمانی متناسب با نگرش دینی خود دریافت کنند.
هنگامی که از شیوه مسلمانی یاد میشود، همانا منظور انسانی آگاه به هستی است، موجودی آگاه که میداند عالم محضر خداست و هر لحظه و هر جا خداوندی که مهربانترین است و صبرش برای بازگشت بندگانش پایانی ندارد، در انتظار است تا بندگانش را در چتر رحمت و عفو خود قرار دهد (خدابخشی، ۱۳۹۲).
معنویت از دیگاه مکاتب الهی، خداشناسی، خدا جویی و خدا محوری همراه با شناخت هدف خلقت و زندگی و تلاش در جهت تکامل بعد معنوی و خودسازی و توکل (شامل شناخت خدا به عنوان قدرت و حکمت مطلق، انجام وظایف فردی و در عین حال همواره خدا را در جایگاه خدایی و بینهایت دیدن) است (اصفهانی، ۱۳۸۹).
هستیشناسی اسلامی، ماهیتی منحصر به فرد دارد و به دلیل اینکه از آموزههای قرآنی برگرفته شده و از سوی خداوند به عنوان آفریدگار و آگاه به تمامی مسائل انسان مطرح شده است، میتواند انسان را به کمال دنیوی و اخروی هدایت کند. هستیشناسی اسلامی وابسته به جهانبینی الهی است (رضاپورمیرصالح، اسمعیلی و فرحبخش، ۱۳۹۲). الزنتانی در سال ۱۹۹۳ اصول دیدگاه اسلام را با استناد به آیات قرآن کریم اینگونه مطرح میکند: تأثیر متقابل میان انسان و جهان، انسان برترین موجود جهان، نظم و غایتمندی در جهان، موازنه میان روح و ماده در موجودیت آدمی، حرکت و تغییر در جهان و اجزای آن، مخلوق بودن جهان و وجود در جهانی با صفات کمالیه بر آن، و دلالت جهان بر خالقش (اسمعیلی، ۱۳۸۹). اختلالات روانی در فرآیند ارتباطی مسلمانان عموماً نتیجه گناه یا خواست الهی بیان شده است. مداخلهها یا روشهای مذهبی بارها به شفا دهنده متوسل شدهاند. روزهگرفتن، توبه و خواندن قرآن معمولاً شکلهایی از فرآیند درمان و شفادهی است. این اعتقادات، ارتباط نزدیکی با بهبود بیماری دارد. تا آنجا که مطالعات نشان میدهد، هیچ یک از مکاتب موجود روانشناسی، قانونی که در تمام جوامع بشری قابل اجرا باشد، ندارند و ضمانت اجرایی در مورد قوانین فرضی آنها در هیچ یک از جوامع بشری مشاهده نمیشود. تنها مکتب روانشناسی که در طول تاریخ، امتحان خود را داده و توانسته است در طی قرون متمادی زندگی، قشرهای وسیعی از جوامع بشری را نظم و آرامش بخشد و آنها را به سمت رشد حرکت دهد، روانشناسی برگرفته از آموزههای دین اسلام است.
آموزشهای مکتب روانشناسی اسلامی، به منظور ایجاد رشد در انسان به هر دو جنبه نظری و عملی توجه دارد. نکته بسیار مهمی که در مورد اصول بهداشت روانی باید توجه داشت، این واقعیت است که در تمام آموزشهای الهی، قوانین، فطری و عقلانی هستند و به همین دلیل در تمام منطق جغرافیایی و در تمام زمانها قابل استفاده میباشند (کاظمی، بهرامی، ۱۳۹۳). بررسی اصول روانشناسی اسلامی و جریانهای اصلی روانی در انسان، این واقعیت را نشان میدهد که انسان در حالت سلامت فکر، همواره در حالت پویایی در مسیر رشد میباشد. کندی، توقف و سیر معکوس در این روند، موجب بروز اختلالات واکنشی روانی و اختلالات شخصیت میگردد (حسینی، ۲۰۰۱). پژوهشهای مختلف نشان داده است که عملکرد مذهبی با پایین بودن اضطراب، افسردگی، طلاق، خودکشی و سوء مصرف مواد و الکل همراه است. هدف عمده ادیان الهی، راهنمایی و هدایت بشر، کمک به چگونه زیستن و حفظ او در برابر انحراف از مسیر رشد میباشد (جذرپور، برخورداری، ۲۰۰۳). تجربههای عینی و بررسیهای اجتماعی نشان دادهاند، افرادی که با آموزههای راستین دینی و اخلاقی پرورش یافتهاند، بیشتر از آنهایی که چنین آموزشهایی نداشتهاند در راه هدفهای ارزنده اجتماعی و تأمین سلامت جسمی و روانی گام برداشتهاند. در روانشناسی اسلامی رسیدن به کمال مطلق، هدف اصلی بوده و یکی از عواملی که رسیدن به آن را فراهم میکند، سلامت روانی است (کاظمی و بهرامی، ۱۳۹۳).
درمان هستیشناسی مبتنی بر رویکرد اسلامی، با پاسخگویی به این چراییها و چالشهای ذهنی، نشان از درمانی دارد در چارچوب فکری و اعتقادی متناسب با بافت مذهبی جامعه که حاصل یک پارادایم الهی است و چنین درمانی براساس اصل فطرت وجودی انسان، بیشک سلامت روان به همراه خواهد داشت، چرا که انسان را بهسوی حقیقت وجود خود فرامیخواند.
واژه های کلیدی:افسردگی، الگوی زیستی افسردگی، الگوی روانپویشی افسردگی، الگوهای شناختی افسردگی ،الگوی وجودگرایی، افسردگی از دیدگاه معنویگرایی ،رویکرد اسلامی در تبیین افسردگی
چکیده ۵
مقدمه ۱۰
افسردگی ۱۴
الگوها و درمانهای اختلال افسردگی ۱۶
۱-الگوی زیستی افسردگی ۱۶
الف- عوامل ژنتیکی و افسردگی یک قطبی ۱۷
ب- اساس نوروشیمیایی افسردگی ۱۷
ج- دارودرمانی ۱۸
د- درمان با تشنج برقی ۱۹
ه- تحریک مغناطیسی از طریق جمجمه ۲۰
و- تحریک عصب واگ ۲۰
ز- محرومیت خواب ۲۱
ح- نور درمانی ۲۱
۲- الگوی روانپویشی افسردگی ۲۱
الف- خشم درونریزی شده ۲۱
ب- شخصیت فرد افسرده ۲۲
ج- درماندگی در دستیابی به اهداف ۲۳
د- درمان روانپویشی افسردگی ۲۳
۳- الگوهای شناختی افسردگی ۲۴
الف- نظریه شناختی بک در مورد افسردگی ۲۴
ب- درمان شناختی ۲۵
ج- الگوی درماندگی، آموخته شدهی افسردگی ۲۶
۴- الگوی وجودگرایی ۲۶
الف- درمان با رویکرد وجودگرایی ۲۸
۵-افسردگی از دیدگاه معنویگرایی ۳۰
۶- رویکرد اسلامی در تبیین افسردگی ۳۴
الف- درمان با رویکرد هستیشناسی اسلامی ۴۰
ب- جهانبینی اسلامی ۴۲
ج- ایمان به خداوند و توکل به او ۴۵
د- خودشناسی در رویکرد هستیشناسی اسلامی ۵۰
ه- عزت نفس ۵۴
و- بخشش و گذشت ۵۸
ز- کمالگرایی ۶۰
ح- حل مسأله با رویکرد اسلامی ۶۳
ط- مرگ و آگاهی از آن در رویکرد هستیشناسی اسلامی ۶۵
ی- مدیریت زمان و ارزش وقت در اسلام ۶۸
درد معنوی ۷۱
پیشینه تحقیق درمان با رویکرد اسلامی و افسردگی ۷۵
پیشینه تحقیق درد معنوی و رویکرد هستیشناسی اسلامی ۷۸
نتیجه گیری ۸۰
منابع ۸۳
قرآن کریم.
نهج البلاغه.
صحیفه سجادیه.
ویلیامز، کارل (۱۳۸۵). دین و روانشناسی. (نجاریان، افسانه: مترجم)، چاپ ۲، تهران: رسش.
هایدگر (۱۳۸۷). هستی و زمان. (جمادی، سیاوش: مترجم)، تهران: نشر ققنوس.
هاوتون، کیت؛ کلارک ساکلووس، کیس (۱۳۷۶). رفتاردرمانی شناختی. (قاسمزاده، حبیبالله: مترجم)، ج اول، تهران: ارجمند.
هیک، جان (۱۳۸۲). بعد پنجم. (سالکی، بهزاد: مترجم)، تهران: قصیدهسرا.
یالوم، ا. (۱۳۹۰). رواندرمانی اگزیستانسیال. (حبیب، س. : مترجم)، چاپ اول، نشر دانژه.
یالوم، ا. ؛ ولشیچ، م. (۱۳۹۱).رواندرمانی گروهی. (یاسایی، م. : مترجم)، چاپ اول، تهران: نشر دانژه.
غباریبناب، باقر (۱۳۷۶). باورهای مذهبی و اثرات آنها در بهداشت روان، فصلنامه اندیشه و رفتار، سال سوم، شماره ۹ و ۱۰، ۳۸-۴۳٫
غباریبناب، باقر (۱۳۸۱). رابطه عفو و گذشت با میزان اضطراب در والدین کودکان استثنایی و عادی. حوزه و دانشگاه، ش ۳۱، ۵۶-۷۰٫
غباریبناب، باقر؛ پیروی، حمید؛ جعفری، علیاکبر (۱۳۸۵). بررسی سلامت عمومی و میزان توکل دانشجویان دانشگاه تهران. مقاله ارائه شدهدر دومین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان، تهران: دانشگاه تربیت مدرس.
غباریبناب، باقر؛ خدایاریفرد، محمد؛ شکوهی، یکتا؛ علینقی، علی؛ علینقی، محسن (۱۳۸۰). رابطه توکل به خدا با اضطراب و صبر و امیدواری در شرایط ناگوار در دانشجویان دانشگاه تهران. ارائه شده در اولین همایش نقش دین در بهداشت روانی، ۲۴-۲۷ آذرماه، تهران: دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران.
غباریبناب، باقر؛ متولیپور، عباس؛ حکیمیراد، الهام؛ حبیبی عسگرآباد، مجتبی (۱۳۸۸). رابطه اضطراب و افسردگی با میزان معنویت در دانشجویان دانشگاه تهران. فصلنامه روانشناسی کاربردی، سال۳، ۲۰، ۱۱۰-۱۲۳٫
فقیهی، علینقی؛ رفیعیمقدم، فاطمه (۱۳۹۰). خودشناسی و بازتابهای تربیتی آن بر اساس بینش قرآنی. اسلام و پژوهشهای تربیتی، ش ۵، ۵-۲۶٫
فقیهی، علینقی؛ غباری بناب، باقر؛ قاسمیپور، یدالله (۱۳۸۶). مقایسه الگوی چند وجهی اسلامی با مدل شناختی بک در درمان افسردگی. مطالعات اسلام و روانشناسی، ۶۹-۸۶٫
فقیهی، علینقی؛ مطهریطشی، جمشید (۱۳۸۳). افسردگی، رویکرد اسلامی در سببشناسی و فرآیند درمان. معرفت، ش ۸۴، ۴۸-۶۰٫
یحییزاده جلودار، سلیمان؛ لطفی گودرزی، فاطمه (۱۳۹۰). درمان افسردگی با دعا و نیایش. بابل: مجله دانشگاه علوم پزشکی، ۱۵، ۹۴-۱۰۰٫
سازمان بهداشت جهانی، افسردگی را در ردیف چهارم فهرست حادترین مشکلات بهداشت عمومی در سراسر جهان قرار دادهاست (سادوک و سادوک[۱]،۲۰۰۷). پیامدهای اجتنابناپذیر و سنگین اختلالات خلقی و ماهیت عودکننده و هزینههای سنگین آنها، سبب شدهاست که این اختلال در ردیف اختلالهای ناتوانکننده به شمار آید، بهطوری که در سالهای اخیر به رواندرمانیها بیشتر توجه شدهاست (میکلویست، اکسلسون، بیرماهر، جورج، تایلر، شنک و برنت[۲]، ۲۰۰۴).
متخصصان روانشناسی برای کاهش اختلالهای روانی از جمله اضطراب و افسردگی از روشهای مختلفی بهره گرفتهاند که از آن جمله میتوان از روشهای دارودرمانی، روانتحلیلی، شناختدرمانی، رفتاردرمانی و معنادرمانی نام برد (غباری بناب، ۱۳۸۵). در سالهای اخیر علاوه بر روشهای برگرفته از نظریههای روانشناختی، استفاده از روشهای معنوی و مذهبی، جایگاهی علمی برای خود باز نمودهاست.
یکی از اجزای زندگی سالم، توجه به نیازهای معنوی است. از آنجا که انسان موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی است، بنابراین در برنامه زندگی، همه نیازهای انسان باید در نظر گرفته شود. معنویت، به مثابه آگاهی از هستی یا نیرویی فراتر از جنبههای مادی زندگی است و احساس عمیقی از وحدت یا پیوند با کائنات را به وجود میآورد.
اخیراً بر طبق گزارش مجلات پزشکی در آمریکا در مورد رابطه بین معنویت و سلامت، اکثر پژوهشهای بنیادی، روابط مثبتی را بین افزایش معنویت و سلامت بیشتر نشان دادهاند (پیچ[۳]، ۲۰۰۳).
پیدمنت[۴](۲۰۰۵) معتقد است که معنویت نیروی برانگیزاننده فرد به سمت ایجاد مفهوم گستردهای از معنای شخصی است. با آگاهی از اینکه میمیریم، به طرحریزی برخی مفاهیم مربوط به هدف و معنا برای پیشبرد و هدایت زندگی نیاز داریم.
معنویت به عنوان راهی است که معنی و هدف را در زندگی بیان میکند و راهی برای بیان ارتباطات در لحظه، با خود، دیگران و طبیعت است. همانگونه که در ورای الفاظ و اعمال، معنایی قرار دارد، در مورد زندگی نیز میتوان گفت که خود زندگی و اجزای آن نمیتوانند مطلوب و مقصود نهایی باشند، معنای زندگی امری متعالی هست که در قلمرو بیرون از فرآیند زندگی قرار دارد و زندگی وسیله یا زمینهای برای رسیدن به آن است. معنای زندگی برای هر شخص، مبتنی بر شناخت او از ماهیت هستی و جایگاه انسان و زندگی او در جهان است (هیک[۵]، ترجمه سالکی: ۱۳۸۲). معنای یک عمل انسانی، به هدفی بستگی دارد که شخص آگاهانه آن را انتخاب کرده باشد. لیکن انتخاب هر هدفی به عنوان هدف غایی نیز به معناداری زندگی منجر نمیشود، بلکه تنها هدفی از ظرفیت معنادار ساختن حیات برخوردار است که مبتنی بر مبنایی معقول باشد. به عبارت دیگر، زندگی معنادار، آن است که در آن، هدف واقعی و اصیل زندگی، معین و کشف شده باشد. کسی که هدف واقعی زندگی را تشخیص نداده است و غیرهدف را هدف پنداشته است و همچنین کسی که هدف را شناخته، اما در راستای تحقق آن، زندگی نمیکند، در حقیقت از زندگی معنادار برخوردار نیست، حتی اگر خودش، احساس بیمعنایی نداشته باشد (متز[۶]، ۲۰۰۲).
هدفداشتن و معناداری یک عمل، معنویت را تأمین نمیکند. چرا که معنویت، به معنای معناداری کل زندگی است و نه فقط بخشی از آن. لذا برای برخورداری از معنویت و زندگی معنادار، اولین شرط آن است که فرد همه اعمالش در زندگی را در راستای هدفی واحد تنظیم کند (سلیمانی، ۱۳۸۲). به گونهای که فقط یک هدف غایی برای او مطرح باشد و مطلوبیت سایر اهداف، مطلوبیتی غیری بوده، تنها به عنوان اهدافی متوسط و مقدمی که وی را برای رسیدن به هدف غایی کمک میرسانند، مورد توجه و اراده وی قرار گیرند. به همین دلیل، انتخاب هر هدفی به عنوان هدف غایی نیز به معناداری زندگی منجر نمیشود، بلکه تنها هدفی از ظرفیت معنادار ساختن حیات برخوردار است که بالاترین استعداد انسان برای پیش رفتن در مراتب هستی و عالیترین مراتب کمال انسانی ممکن را نشان دهد (روبرت[۷]، ۱۹۷۸). در غیر این صورت، اهداف مورد نظر همچون پلکانی که تنها تا میانه آسمان بالا میروند، به ناکجاآباد منتهی میشوند و دیر یا زود انسان را در فضایی نامطمئن رها کرده و نهایتاً به سقوط او در ظلمت پوچی میانجامد.
مفهوم «درد معنوی» در مقابل سلامت معنوی قرار میگیرد. در پژوهشی، میلیسپاف[۸](۲۰۰۵)، درد معنوی را به عنوان یک رنج هویتی در نظر میگیرد و آن را به عنوان مجموعه پیچیدهای از تأثیرات متقابل بین عوامل گوناگونی تعریف میکند.
از جمله فاکتورهای درد معنوی شامل آگاهی اجتنابی از مرگ، گم کردن هدف در زندگی، از دست دادن معنای خود، مشکل در یافتن وجود و هستی و مشکل در یافتن هویت فردی و هویت اجتماعی میشود (دلگادو، های، پارسونز، گوان و تورنی[۹]، ۲۰۱۱).
افسردگی از زمانهای بسیار دور مورد توجه بوده است. حدود چهارصد سال پیش از میلاد، بقراط اصطلاح مانی و ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی به کار برد. در حدود سال ۳۰ میلادی، پزشک رومی، سلسوس[۱] در کتاب خود ملانکولی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود. امیل کرپلین در سال ۱۸۹۹، مفهوم بیماری منیک –دپرسیو را شرح داد که شامل اکثر ملاکهای تشخیصی اختلال دوقطبیI میشود. او همچنین نوع خاصی از افسردگی را نیز شرح داد که پس از یائسگی در زنان و اواخر بزرگسالی در مردان شروع میشود و به افسردگی رجعتی[۲] معروف شد، و از آن به بعد یکی از معادلهای اختلالات خلقی با شروع دیررس شمرده میشود (سادوک و سادوک، ترجمه پورافکاری: ۱۳۸۸).
تمامی افراد بعضی از اوقات احساس گرفتگی یا ناراحتی میکنند. اما این احساسات معمولاً گذرا هستند و در خلال چندین روز فراموش میشوند. ولی زمانی که شخص آشفتگی و بینظمی افسردهکنندهای دارد، این افسردگی در زندگی و فعالیتهای معمولی وی تأثیر میگذارد و یا بینظمی و اختلال، باعث رنج و زحمت فرد و کسانی میشود که با او در ارتباط هستند.
افسردگی، معمول و عادی به نظر میرسد، اما بیماری جدی و مهمی است و بیشتر کسانی که آن را تجربه میکنند برای بهبود یافتن به مداوا و درمان نیاز دارند (حسینی و مهدیزاده، ۱۳۹۰).
افسردگی زمانی نابهنجار تلقی میشود که با واقعهای که رخ داده متناسب نباشد و یا فراتر از حد معمول باشد (اتکینسون، اسمیت و هیلگارد[۳]، ۱۹۸۳).
اختلال افسردگی آنقدر شایع است که سرماخوردگی روانپزشکی لقب گرفتهاست (سلیگمن[۴]، ۱۹۷۵؛ به نقل از قاسمزاده، ۱۳۸۲). در هر مقطع معینی از زمان، ۱۵-۲۰ درصد بزرگسالان در سطح قابل توجهی، از نشانههای افسردگی رنج میبرند. حداقل ۱۲ درصد به میزانی از افسردگی که آنها را مقطعی از زندگی، به سمت درمان بکشاند، مبتلا هستند و حدس زده میشود که حدود ۷۵ درصد موارد بستری در بیمارستانهای روانی را موارد افسردگی تشکیل میدهند (راسخ، ۱۳۹۳).
شیوع و عوامل چندگانه زیربنایی این اختلال باعث شده است که گستره وسیعی از تلاشها در حوزه سببشناسی، تشخیص و درمان، در این زمینه صورت گیرد. اما با این وجود هنوز به طور قطع نمیتوان گفت که یافتههای پژوهشی، توانستهاند تمام ابعاد این اختلال را شناسایی، تبیین و کنترل نمایند. لذا در ابتدا این اختلال، براساس طبقهبندی DSM-5 به عنوان الگوی پذیرفته شده از اختلال، ارائه شده و سپس مروری بر الگوهای تبیینگر و مدلهای رایج درمانی خواهدشد.
[۱]. Selsus
[۲]. evolutional melancholia
[۳]. Atkinson, Smith & Hilgard
[۴]. Selligman
[۱]. Sadock & Sadock
[۲]. Miklowitz, Axelson, Birmaher, Goerge, Taylor, Scheneck & Brent
[۳]. Peach
[۴]. Pidemont
[۵]. Hick
[۶]. Metz
[۷]. Robert
[۸] . Millspauph
[۹]. Delgado, Hui, Parsons, Govan & Torney
[۱].Davison & Neil
[۲].Berry
[۳]. Diagnostic & Statistical Manual of Mental Disorder(DSM).
[۴]. Kaplan &Sadock.
[۵]. McCullough, Larson,Hoyt, Koeing&Thoresen.
[۶]. Hawton
[۷]. Free
[۸]. Van Wagner
[۹] . Rogers & Skidmore
[۱۰] . Ekstein & Kern
[۱۱] . Fisher
[۱۲] . Sorajjakool, Aja, Chilson, Ramirez, Earll
[۱۳]. Walpole, McMillan, House, Cottrell, & Mir.
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .
ارسال نظر