پایان نامه شگرد و معنا به صورت فایل word ( ورد ) و قابل ویرایش می باشد . که دارای ۶۴ صفحه بوده و جهت دریافت و دانلود متن و فایل کامل آن می توانید بر روی گزینه خرید انتهای متن کلیک نمایید و پس از وارد نموده اطلاعات و آدرس ایمیل خود قادر به پرداخت آنلاین و دریافت آنی متن کامل و فایل ورد مقاله و پروژه مربوطه باشید . همچنین لینک دانلود تحقیق مربوطه همان لحظه به آدرس ایمیل شما ارسال می گردد.
ادبیات و نویسندگان معاصر ایتالیا.
موج آفرینی، ماریو بارگاس یوسا، مهدی غبرایی.
دو هفته نامه الکتریکی شرقیان.
شکلگراییی روسی و ساختگراییی پراگ” نوشتهی ک. م. نیوتن.
“هنر چونان شگرد”، نوشتهی ویکتور شکلوفسکی، ترجمهی کیوان نریمانی.
نسلی که شاعرانش را بر باد داد” نوشتهی رومن یاکوبسون،
پیشدرآمدی بر حقیقتنمایی” نوشتهی تزوتان تودوروف، ترجمهی مدیا کاشیگر، “تکاپو، نشر آرست، ۱۳۷۲ /-۱۳۷۴”
کتاب “سودای مکالمه، خنده، آزادی: میخاییل باختین”، گزیده و ترجمهی محمد پوینده، نشر آرست.۱۳۷۳
ساختار و تأویل متن”، نوشتهی بابک احمدی، چاپ و انتشار نشر مرکز، ۱۳۷۰ تهران
هنر چونان شگرد. ویکتور شکلوفسکی
ادبیات و زندگی. نوشتهی ژیل دلوز. ترجمهی افشین جهاندیده. تکاپو ۸٫ ۱۳۷۳٫
تئوریی ادبیات مدرن. آتله کیدلند، آرلید لینهبرگ، آرنه ملبرگ و هانس. ه. شی. نشر دانشگاه اسلو. ۱۹۹۳٫
گفتگو با امبرتو اکو. تکاپو ۴٫ نشر آرست. تهران. ۱۳۷۳٫
ایران، ایرانی و ما. منصور کوشان. نشر آرش. سوئد. ۲۰۰۳٫
فضای ادبی. نوشتهی موریس بلانشو. ترجمهی افشین حهاندیده. تکاپو ۹٫
هنریک ایبسن. منادی حقیقت و آزادی در نمایشنامه نوین. هلن اولیایینیا. نشر فردا. اصفهان. ۱۳۸۰٫
سخنی پیرامون شعر غنایی و اجتماع. نوشتهی تئودور آدرنو. ترجمهی م. کاشیگر. بوطیقای نو. ۱۳۷۴٫
بدیهنوازی در بزرگداشت ستراوینسکی. نوشتهی میلان کوندرا. ترجمهی م. کاشیگر. بوطیقای نو ۱٫
مقدمه ۱
شکلگرایان و مفهوم آشنازدایی ۳
مهاجرت و درک آشنازدایانه ۱۲
نویسنده نمی میرد، ادا در می آورد ۲۸
داستان خودمان ۲۸
داستان آنها ۳۰
نقش هنرمندان در ترویج ایده عدالت ۳۱
نقش نویسنده در روح بشر ۴۰
پلی مستقیم بین ادبیات پارسی وایتالیایی ۴۱
نویسندگان کم اهمیت قرن چهاردهم ۴۷
ادبیات دوره ی ناپلئون ۴۹
شاعران و نویسندگان اوایل قرن و پیروان لاوچه ۵۱
نقد و نثر بین دو جنگ ۵۵
نویسندگان بین دو جنگ ۵۵
ادبیات دردورهی بیست سالهی فاشیسم ۵۷
ادبیات بعداز جنگ جهانی دوم و نئورآلیسم ۵۹
فهرست منابع ۶۱
پرسشهای بسیاری در ارتباط با جاودانه شدن یک نویسنده و آثارش میتوان مطرح کرد که تعدادی از آنها، تنها بهزندگی مربوط میشوند، تعدادی به ویژگیی آثار و تعدادی بهزندگی و آثار.
هنریک ایبسن و آثارش در گروه سوم پرسشها قرار میگیرند. مهاجرت یا تبعید خودخواسته، عامل بزرگی در دگرگونیی او و جاودانه شدن چند نمایشنامهاش میشود. او در این دوره از زندگیاش، نمایشنامههایی مینویسد بهشیوهی آشنازدایی. شیوهای که بعدها، در سال ۱۹۱۷ ابتدا ویکتور شکلوسکی در رسالهاش “هنر همچون شگرد”۱ از آن نام میبرد و بعد کسانی چون رومن یاکوبسون و بهگونهای میخاییل باختین بهعنوان یک نظریهی شگرد شعر و بهطور کلی ادبیات، در دورهی اقتدار شکلگرایان روس مطرح میکنند.
یک مقایسهی ساده میان آثار دورههای نخستین هنریک ایبسن، نمایشنامههایی که در دوران زندگیاش در نروژ می نویسد، با آثاری که در دوران زندگیاش در تبعید مینویسد، این باور را بیشتر تقویت میکند. بدون این که بتوان منکر عوامل فرهنگی/ اجتماعی شد، این اتفاق را میتوان در رمانهای داستایوسکی هم شاهد بود. “تسخیرشدگان”، که آن را در بیرون از روسیه مینویسد، بهمراتب دارای ویژگیهای آشنازدایانهی بیشتری است تا آثاری که در روسیه نوشته است.
بنابراین برای این که پاسخ بهچرایی این ویژگی در آثار ایبسن بهتر مشخص شود، مسئلهی مهاجرت و ارتباط آن با مفهوم آشنازدایی بررسی میشود. یعنی علت یا علتهایی که سبب میشوند شگرد ایبسن در کارهایش به”مفهوم آشنازدایانه” نزدیک شود.
مهاجرت هنریک ایبسن بهایتالیا، دور شدن او از فرهنگ بومی خود، او را متوجه دو مسئلهی اساسی میکند. او که کم و بیش در اندیشهی هویت انسانی است و دلبسته به آرمانشهری برای انسان، درمییابد که با تکیه کردن روی جزییات و آشنازدایانه کردن پدیدهها، بهتر میتواند درونمایه و شخصیتهایش را بپروراند. همچنین متوجه میشود برای این که نمایشنامه، از جنبهی اجرایی و ساختار نمایشیی شکیل و قدرتمندی برخوردار شود، ضرورت انطباق آن با زمانه، حیاتی است. درمییابد که نمیتواند همچون گذشته، پیرامون موضوعها و مسایل کلی یا تاریخی بنویسد. صنعتی شدن جامعه و رشد و تغییر سریع آن ایجاب میکند که بهجای طرح کلیاتی چون قدرت، مذهب و حکومت، بهجزییات و بهسرنوشت انسان زمانهی خود، در چارچوب واقعیتهای ملموس بهگونهای بپردازد که خواننده / تماشاگر با خواندن و تماشای آن، بهدقت متوجهی آن شود. عادت خود را از دست بدهد. دریافتهایش آگاهانه شود. آنچه را که بارها دیده است یا خود در آن نقش مهمی داشته، بهگونهای روی صحنه شاهد باشد که انگاری برای نخستین بار با آن روبهرو میشود. بهاین حقیقت سخن تولستوی میرسد:
“از چیزها نام نبریم، آنها را ترسیم کنیم، آنهم بدان سان که گویی برای نخستین بار دیده میشوند”
توجه بهساختار نمایشنامههای دورههای چهارم و پنجم، نشان میدهد ویژگیی نگاه، چگونگیی پرورش شخصیتها بر محور یک موضوع اصلی و چند موضوع فرعی که بهصورت موازی دنبال میشوند، بهطور کلی شگرد ایبسن در ساخت محتوا و صورت ویژه، حاصل مستقیم نقش مهاجرت و تبعید و بهره بردن از مفهوم یا شگرد “آشنازدایی” است.
مهاجرت یا تبعید خود خواسته، اهرم آگاهیی ایبسن میشود. تجربهی در سرزمین بیگانه، دور بودن از زبان مادری و فرهنگ بومی، عادت را از او میگیرد. برخوردش با اشیا و همهی آنچه در پیرامونس اتفاق میافتد، آگاهانه میشود. غربت از او یک تماشاگر همیشگی میسازد. کسی که مدام خواسته یا ناخواسته ناگزیر میشود، هم چون یک تماشاگر نمایش، از بیرون بهخود و فرهنگ خود نگاه کند یا بهدلیل نگاه دیگران، هم چون یک بازیگر حرفهای، مدام آگاه بر رفتار و منش خود باشد. هر گونه عادت را از خود دور کند. همه چیز را دوباره نگاه کند. انگار که ندیده است. تازگی دیدن آن را حفظ نکرده است. تجربهای که بهاو چگونه نگاه کردن و شناخت جدید عناصر، شیوهی جدید نوشتن را پیشرویش میگذارد. شیوهای که عامل مهم موفقیتش میگردد.
ایبسن، همانگونه که بعدها شکلوفسکی و دیگر شکلگرایان بیان میکنند، در سخنرانیاش برای دانشجویان در اسلو روی نکتهای تاکید میکند که خیلی نزدیک بهآنچه است که الکساندر پوتبنیا (۱۸۳۵- ۱۸۹۱) مینویسد و زیربنای نظریهی آشنازدایی برای شکلوفسکی، یاکوبسون و … میشود:
“بدون تصویرسازی، نه هنری وجود دارد و نه بهویژه، شعری”
یا
“شعر همچون نثر پیش از هر چیز راهی برای اندیشیدن و شناختن است.”
ایبسن نیز پیش از شکلگرایان میکوشد برای تازگی بخشیدن بهنمایشنامههایش، تأثیر عمیق آنها روی مخاطب و دریافت آگاهانه از آنها، بههمه چیز چنان نگاه کند که بتواند خوب نشان بدهد. میکوشد آثارش را بهگونهای ارائه بدهد که خوب دیده شوند. برای خوب دیده شدن، ناآگاهانه یا آگاهانه شیوهی آشنازدایی را برمیگزیند. از همه چیز تصویری میدهد که در عین آشنا بودن، ناآشنا (شاعرانه) باشد:
“شاعر بودن یعنی چه؟ مدتها پیش دریافتم که شاعر بودن یعنی این که خوب ببینی و خوب نشان بدهی. آن چیزی را که خوانندگان میبینند و درک میکنند، چونان یک شاعر ببینی. تنها چیزهایی پذیرفته میشوند که بهتجربه دیده شدهاند. راز ادبیات مدرن در این نوع تجربهی زنده نهفته است. آن چه را در این ده سال نوشتهام از نظر روحی تجربه کردهام. اما هیچ شاعری در انزوا نمیتواند زندگی را تجربه کند. او آن چه را تجربه میکند که هم وطنانش با او تجربه میکنند. اگر اینگونه نبود، چه چیز دیگری میتوانست بین ذهن تولیدکننده و مصرف کننده ارتباط برقرار کند؟…. هیچ کس نمیتواند بدون این که چیزی را تجربه کند، بهشکل شاعرانه تصویر کند. چه کسی در بین ما هست که بهتناقضهای موجود بین گفتار و کردار، تمایل و وظیفه، بین زندگی و نظریه پی نبرده باشد؟ و چه کسی تا به حال، دست کم هراز چندگاهی، نسبت بهخودش، خودخواهانه احساس رضایت نداشته و سعی کرده است که ارتباطش را با خود و دیگران کم کند؟…”
پس اگر بهمقولهی مهاجرت یا تبعید خود خواستهی ایبسن توجه میشود، بهخاطر شناخت درونمایهی نمایشنامهها، مستقل از شگرد آنها نیست. بررسی دورنمایهها، مستقل از ساختار نمایشنامهها، همچون زندگیی خصوصیی نویسنده راهگشای ساختار آثار، بهعنوان متنهایی مستقل نیست. چنانچه بهجز اصل سفر، مهاجرت یا تبعید که بهعنوان یک عنصر پر کشش و دینامیک در بیشتر نمایشنامهها حضور محکمی مییابد، در هیچ متنی ار او نشانههایی از زندگی در تبعید یا محیط بیگانه یا شخصیت غیربومی (نروژی) بهجز مرد بیگانه در “بانوی دریا”، آن هم بهصورت یک شخصیت بیشتر نمادین تا واقعگرایانه؛ حضور چشمگیری ندارد. توجه بهمهاجرت، با این فرض حایز اهمیت است که نقش ضمیر آگاهانهی ایبسن در پرورش نمایشنامههای برجستهاش، بسیار افزودنتر از نقش ناآگاهانه او است. او در سخنرانیاش روی تجربه تأکید میکند. تجربه در مفهومی که او بهکار میبرد، هیچ معنایی جز دیدن، درست دریافتن برای خوب نمایش دادن یا خوب ارائه دادن نمیدهد. چرا که نه او که هیچ شاعر و نویسندهای نمیتواند تمام حوادث یا زندگیی همهی شخصیتها را بهعینه تجربه کند. بلکه دیدن دقیق حوادث یا شناخت دقیق رفتار انسانها امکان انتقال این تجربه را به او میدهد.
واژه های کلیدی: هنریک ایبسن ، آشنازدایی، مهاجرت، نقش هنرمندان ، عدالت، نویسندگان بین دو جنگ، نقش نویسنده
عامل یا عوامل گوناگونی در زندگی و آثار نویسندگان نقش ویژهای داشته است. اغلب یک طغیان یا شالودهفکنی بانیی جاودانه شدن آثار و در نتیجه نام آنان میشود. اکنون این پرسش مطرح است که اگر هنریک ایبسن در برابر شرایط موجود خود طغیان نمیکرد، زندگی در مهاجرت را بهزندگی در وطن ترجیح نمیداد، باز هم میتوانست نمایشنامههای دورههای چهارم و پنجم را بنویسد؟ آیا باز هم نمایشنامههایی که از “خانه عروسک” آغاز میشود و به”وقتی ما مردهها بیدار میشویم” پایان مییابد، با همین ساختار (شگرد، محتوا و فرم) نوشته میشد؟ آیا باز هم میتوانست همینگونه بهفرهنگ، آداب و رسوم سرزمین خود، نروژ یا فرهنگهای سرزمینهای میزبانش نگاه کند که محتوای نمایشنامههایش نشان میدهند؟ آیا باز هم میتوانست جلوتر از زمان خود بنویسد؟ آیا باز هم میتوانست نمایشنامههایی بنویسد که هم بومی (نروژی) و هم جهانی باشند؟ آیا …
پرسشهای بسیاری در ارتباط با جاودانه شدن یک نویسنده و آثارش میتوان مطرح کرد که تعدادی از آنها، تنها بهزندگی مربوط میشوند، تعدادی به ویژهگیی آثار و تعدادی بهزندگی و آثار.
هنریک ایبسن و آثارش در گروه سوم پرسشها قرار میگیرند. مهاجرت یا تبعید خودخواسته، عامل بزرگی در دگرگونیی او و جاودانه شدن چند نمایشنامهاش میشود. او در این دوره از زندگیاش، نمایشنامههایی مینویسد بهشیوهی آشنازدایی. شیوهای که بعدها، در سال ۱۹۱۷ ابتدا ویکتور شکلوسکی در رسالهاش “هنر همچون شگرد”۱ از آن نام میبرد و بعد کسانی چون رومن یاکوبسون و بهگونهای میخاییل باختین بهعنوان یک نظریهی شگرد شعر و بهطور کلی ادبیات، در دورهی اقتدار شکلگرایان روس مطرح میکنند.
مقاله و پروژه و تحقیق ها به صورت فایل ورد و قابل دانلود می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد. ضمنا همان لحظه لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می گردد.
جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید
ارسال نظر