عنوان
تعداد صفحات: ۲۸
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
در ادبیات محض به تدریج بر پایهی نظریهها رویکردهایی شکل گرفتند که مبنای نقد عملی آثار شدند. یکی از این رویکردها رویکرد ساختارگرایی است که از دل شکلگرایی بیرون آمد و بعدها، شاخهای از درخت تناور ساختارگرایی جوانه زد که روایتشناسی نام گرفت. روایتشناسی به عنوان مجموعه ابزارهایی برای بررسی متون، در قالب یک راهکار برای تفسیر بهتر ادبیات به کار رفت و آن را قابل دسترستر و قابل ارتباطتر کرد (بال، ۱۹۸۵: ۶۳). این رویکرد، ژرفساخت آثار و چگونه مطرحشدن داستانها را بررسی میکند که اخیراً علاوه بر ادبیات محض در ادبیات کودک نیز در حال رشدکردن و مطرحشدن است.
روایتها از عناصری تشکیل شدهاند مانند زاویهدید، طرح یا پیرنگ، شخصیت، زمان، کنش، نشانه و… که میتوان دربارهی هریک از آنها به بحث نشست امّا در این مقاله نگاهی ویژه به دو عنصر کنش و نشانه (کارکرد و نمایه) و همچنین زمانمندی داریم. این عناصر، بیشتر در ادبیات محض مطرح شدهاند .
یکی از موضوعهای مهمی که بشر از آغاز آفرینش تاکنون با آن درگیر بوده است «مفهوم زمان» است. حتّی انسانهای اوّلیه و غارنشین نیز، با مفهومهای مربوط به زمان آشنا بودهاند. تغییرهایی مانند رفتوآمد روز و شب، تغییر فصلها، گرما و سرما و دیگر تغییرهای چرخشی همواره در زندگی انسان تأثیرگذار بودهاند.
توجه ویژهی انسان به زمان و ارتباط همیشگی او با آن، موجب ورود این بحث به آثار ادبی هم شده است و شاعران و نویسندگان ، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه در آثار خود به آن پرداختهاند
مرحلهی بعد از خلق آثار، شکلگیری نقد و نظریه و ارزیابی متنهاست که رویکردهای گوناگونی را به دنبال دارد. زمان، عنصری است که در رویکرد روایتشناسی جایگاه خاصی یافته و به ابعاد مختلف آن توجه شده است.
برای تبیین بهتر مسئله نظریهی ژنت دربارهی زمان ، ابتدا زمان در روایتشناسی را در یک دستهبندی قرار میدهیم و سپس به شکل ویژه، به زمان روایی که مورد نظر ژنت است میپردازیم.
واژه های کلیدی:ساختارگرایی، روایت شناسی، نشانه شناسی، دیدگاه بارت، زمانمندی
چکیده ۴
مقدمه ۵
تاریخچهی ساختارگرایی ۶
تاریخچهی روایتشناسی ۷
۱- پراپ ۷
۲- تودوروف ۸
۳- برمون ۸
۴- گریماس ۸
تعریف روایت ۹
نشانهشناسی ۱۱
دیدگاههای بارت دربارهی نشانهشناسی ۱۲
زمانمندی ۱۷
زمان ساختاری ۱۸
۱-زمان داستانی و تفاوت آن با زمان روایی ۱۸
۲-زمان روایی در الگوی ژرار ژنت ۱۹
منابع ۲۴
تولان، مایکل (۱۳۸۶). روایت شناسی، درآمدی زبان شناختی – انتقادی. ترجمهی سید فاطمه علوی و فاطمه نعمتی. تهران: سمت.
محمدی، علی و نوشین بهرامیپور (۱۳۹۰). «تحلیل داستان رستم و سهراب بر اساس نظریههای روایتشناسی». ادبپژوهی. شمارهی پانزدهم. ۱۶۸- ۱۴۱٫
محمدی، محمد هادی (۱۳۷۸). روششناسی نقد ادبیات کودکان، تهران: سروش.
اسکولز، رابرت (۱۳۸۲). درآمدی بر ساختارگرایی در ادبیات. ترجمهی فررانه طاهری. تهران: آگاه.
مکاریک، ایرنا ریما (۱۳۸۸). نظریه های ادبی معاصر، ترجمهی مهران مهاجر و محمد نبوی، تهران: آگه.
اخوت، احمد (۱۳۷۱). دستور زبان داستان. اصفهان: فردا.
تودوروف، تزوتان (۱۳۸۲) بوطیقای معاصر . ترجمهی محمد نبوی. تهران: آگه.
ریمونـکنان، شلومیت (۱۳۸۷). روایت داستانی ، بوطیقای معاصر. ترجمهی ابوالفضل حرّی. تهران: نیلوفر.
آسابرگر، آرتور (۱۳۸۰). روایت در فرهنگ عامیانه، رسانه و زندگی روزمره. ترجمهی محمدرضا لیراوی. چاپ اول. تهران: سروش.
بارت، رولان (۱۳۸۷). درآمدی بر تحلیل ساختاری روایت ها. ترجمهی محمد راغب، تهران: فرهنگ صبا.
نیکولایوا ، مریا (۱۳۸۷) . «فراسوی دستور داستان». دیگرخوانیهای ناگزیر. مرتضی خسرونژاد. تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
فورستر، ای. ام (۱۳۶۹). جنبههای رمان. ترجمهی ابراهیم یونسی. چاپ چهارم. تهران: نگاه.
لوته، یاکوب (۱۳۸۶). مقدمهای بر روایت در ادبیات و سینما، ترجمهی امیر نیک فرجام، تهران: مینوی خرد.
استم، رابرت؛ بورگواین، فلیتر من (۱۳۷۷). «روایتشناسی فیلم، مجموعه مقالات روایت و ضد روایت». ترجمهی فتاح محمدی. تهران: بنیاد سینمایی فارابی.
حرّی، ابوالفضل (۱۳۸۸). «مؤلفههای زمان و مکان روایی در قصص قرآنی». ادب پژوهی. شمارهی هفتم و هشتم. صص ۱۴۱- ۱۲۵٫
بارت خود را یک نشانهشناس واقعی میداند و حتّی کتاب کوچکی با عنوان نشانهشناسی نوشته و بیش از هر پژوهشگر دیگر به رمزپردازی و نشانهشناسی تجربههای انسانی مثل رمزگذاری پوشاک، اثاث، غذا و بسیاری جنبههای دیگر زندگی امروزی فرانسه پرداخته است (اسکولز، ۱۳۸۳: ۲۱)
او معتقد است روایت در اسطوره، قصه، تراژدی، کمدی، حماسه، تاریخ، نقاشی، خبر، مکالمه و… حضور دارد. حضور روایت، بینالمللی، فراتاریخی و ورافرهنگی است همچون زندگی (آسابرگر، ۱۳۸۰: ۴۵).
از نظر بارت موضوعات و وقایع مختلف، همیشه معنایی فراتر از خودشان دارند و با توجه به شیوهی ارائهشان معنایی جدید مییابند (امانوئل، ۲۰۱۲: ۲).
وی، ویژگیهای شخصیتی خاصی داشته است و اگرچه به طبقهبندی و تقسیم علاقهی بسیار داشته، با این حال، تقسیماتش بیشتر وقتها نظاممند و منسجم نیست و حتّی گاهی دیدگاههای خود را رد کرده و دیدگاههای جدیدی ارائه داده است. او در طبقهبندی کنشها و نشانهها و یا به تعبیر خودش «کارکردها» و «نمایهها» نیز کاملاً دقیق نیست و تقسیماتش دشواریهای بسیاری را موجب میشود، اما به طور کلی الگوی او دربردارندهی حرفهای تازهای است که بیشتر به حوزهی روایتشناسی مربوط میشود و نه نشانههای زبانشناسیک.
«به عقیدهی او استفاده از زبانشناسی به عنوان مدلی اوّلیه در تحلیل روایت منطقی به نظر میرسد، اما این نکته را نیز خاطرنشان میکند که برای مطالعهی کلام، به یک زبانشناسی دوم نیاز داریم که از سطح جمله فراتر رود» (تولان، ۱۳۸۶: ۴۳).
مقالهی «تحلیل ساختاری روایت» که در سال ۱۹۶۶ به قلم او منتشر شد، از آثار بسیار مهم در روایتشناسی است. بارت پیشنهاد کرد که متن روایی به واحدهای ساختاری مجزایی تقسیم شود و کوشید بر اساس این فرآیند، یک مدل ساختاری را برای تجزیه و تحلیل متون روایی ایجاد کند. (مکاریک، ۱۳۸۸: ۳۳۱).
در این مقاله، ابتدا فرمالیسم و تاریخچهی ساختارگرایی آورده میشود، سپس به تاریخچهی روایتشناسی و دیدگاههای صاحبنظران دربارهی روایتشناسی اشاره میشود. بعد از آن به تاریخچهی نشانهشناسی اشاره شده و دیدگاههای بارت مطرح میشود. همچنین به عنصر پایهای دیگر یعنی زمانمندی پرداخته و با در کنار هم قراردادن زمان ساختاری و محتوایی، الگوی ژنت دربارهی زمان روایی تبیین میشود.
ریشههای شکلگیری ساختارگرایی را باید در فرمالیسم[۲] روسی جستوجو کرد. در واکنش به نقد سنّتی، در نیمهی قرن بیستم، جنبشهای فرمالیستی شکل گرفت که رابطهی تنگاتنگی با زبانشناسی داشت. شکلوفسکی[۳]، با انتشار رستاخیز واژه در سال ۱۹۱۴، پایهگذار جنبش فرمالیستی بود. گرچه این جنبش خیلی زود و در سال ۱۹۲۸، بر اثر فشارهای استبدادی حکومت روسیه کنار گذاشته شد، اما تأثیر مهمی در تاریخ نقد به جا گذاشت و بعدها موجب شکلگیری جریان ساختارگرایی شد. فرمالیستها جنبههای برون متنی مانند رویکردهای روانشناختی، جامعهشناختی، تاریخی و… را از دستور کار خود خارج کردند و بیشتر به تحلیل و بررسی عناصر موجود در خود اثر پرداختند. البته این به این معنا نیست که آنها به موضوعات خارج از متن و ارجاعات بیرونی توجه نداشتند، بلکه تمرکز ویژهای بر خود متن داشته و دیگر جنبهها را فرعی و درجه دوم میپنداشتند.
درهرحال، خطای فرمالیستها در عدم توجه به معنا و محتوای آثار ادبی بود، ولی ساختارگرایی که بعدها از دل این جنبش شکل گرفت نه تنها محصور در زندان فرم، با جهان قطع پیوند نکرد، بلکه با کندوکاو در چندین سطح متفاوت، مستقیماً با آن رودررو شد (اسکولز، ۱۳۸۳: ۲۸).
ساختارگرایی پاسخی بود به وجود نظامی منسجم که علوم مدرن را وحدت بخشد و جهان را بار دیگر برای انسان قابل سکونت گرداند. ساختگرایی نگاهی کلنگرانه دارد و در وسیعترین مفهوم، روش جستوجوی واقعیت نه در اشیای منفرد که در روابط میان آنهاست (همان، ۱۶-۱۸). بنابراین وظیفهی ساختارگرایی بررسی نظام زبان خصوصاً در مطالعات ادبی است؛ هر واحد ادبی از تک جمله گرفته تا کل نظام کلمات، با مفهوم نظام در ارتباط است (همان، ۲۷). از دیدگاه نقد ساختارگرا، هر اثر منطق خاص خود را دارد و وظیفهی منتقد، کشف روابط درونی این منطق و ارتباط آن با آثار مشابه دیگر است (محمدی، ۱۳۷۸: ۳۰).
[۱] Structuralism
[۲] formalism
[۳] Shklovski
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .
ارسال نظر