373 views
عنوان
تعداد صفحات: ۵۳
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
بنیادیترین ویژگی ذهنی کودک از نظر پیاژه تمرکززدایی است که میتواند تاثیرهای بسیاری در رشد ذهنی کودک داشتهباشد و البته این همان ویژگی بنیادینی است که در اثرهای کلاسیک کودک و افسانهها که نزد کودکان محبوبیت عام دارند، دیده میشود. برای روشنشدن این نظر، پژوهشی انجام شد و در آن خسرونژاد ( ۱۳۸۲ ) به بررسی افسانه های عامیانه با چنین رویکردی پرداخت.
از این منظر، آنچه که از دیدگاههای گوناگون پنهان ماندهاست، توجه نکردن به ادبیاتکودک و بیروننکشیدن ماهیت واقعی ادبیاتکودک از کاوش در خود آن به عنوان گونهای مستقل است. درواقع بحثبرانگیزترین موضوع ادبیاتکودک در ایران بحث زیبایی یا آموزش است، بحث اینکه آیا ادبیاتکودک را باید جزو علومتربیتی بهشمارآوریم یا جزو ادبیات و البته رویکرد حاضر همسو با نظر خسرونژاد ( ۱۳۸۲ ) بر این باور است که این هر دو در یافتن ماهیت واقعی ادبیاتکودک به یک اندازه بهخطا رفتهاند، زیرا هرکدام تنها میخواهند با اصول خود و بدون توجه به ویژگیهای ادبیاتکودک آن را تبیین کنند، اما اگر وجود مستقلی برای ادبیاتکودک قایل شویم، آنگاه میتوانیم عواملی را که سبب زیبایی یا آموزش میشوند، بیابیم.
اصلیترین مسئله در نظریهی تمرکززدایی یافتن ماهیتی مستقل برای ادبیاتکودک و بررسی روشها و شگردهای آن از این طریق است؛ در این میان افسانهها بهسبب جاذبه و کششی که برای کودک دارند اثرهایی اصیل و یگانه با کودکانند که توجه به ویژگیهای آنها از این دید میتواند در یافتن ماهیت مستقل ادبیاتکودک بسیار سودمند باشد.
واژه های کلیدی:افسانه، تمرکززدایی، افسانه های انجوی شیرازی،
چکیده ۵
مقدمه ۶
پیشینه ی تمرکززدایی ۱۰
۱- پیاژه و تمرکززدایی ۱۰
۲- ویگوتسکی ۱۳
۳- دونالدسون ۱۳
۴- بنیانفکنی و تمرکززدایی ۱۵
۵- پیشینه ی تمرکززدایی در ادبیات کهن ایران ۱۶
۶- تمرکززدایی پس از معصومیت وتجربه ۱۷
معصومیت وتجربه ۱۸
شگردهای تمرکززدایی در افسانه ها ۲۰
۲- اغراق ۲۰
۳- مداخله راوی ۲۰
۴- خودنمایی افسانهها ۲۰
۵- وارونهسازی ۲۰
۶- سپیدگویی یا سپیدنویسی ۲۰
۷- رفتوبرگشت ۲۱
۸-۱-۳-۲- نمای دور و نزدیک ۲۱
پیشینه گردآوری و طبقهبندی افسانه های در ایران ۲۲
شگردهای تمرکززدایی در افسانههای انجوی شیرازی ۲۴
۱- خر ما از کرگی دم نداشت ۲۴
۲- یه بار جستی ملخک ۳۰
۳- حسنیکغازی و حسن دوغازی ۳۳
۴- جانتیغ و چلگیس ۳۵
۵- بابل هند ۳۹
۶- گل خندان (روایت شیراز) ۴۱
۷- سه زن مکار ۴۳
۸- روباه و الاغ ۴۶
نتیجه گیری ۴۷
۱-ارزشهای نهفته در افسانهها ۴۷
۲- بازخوانی شگردهای معصومیتوتجربه و تقسیمبندی آنها ۴۷
منابع و ماخذ ۵۱
خسرونژاد، مرتضی. ( ۱۳۹۰ ). چگونه توانایی تفکر فلسفی کودکان را پرورش دهیم؟ ضمیمه کتاب داستانهای فکری خسرونژاد. چاپ اول. مشهد: به نشر.
ـــــــــــــــ ( ۱۳۸۳ ). معصومیت و تجربه (درآمدی بر فلسفه ادبیات کودک ). چاپ دوم. تهران: نشر مرکز.
ــــــــــــــــ ( ۱۳۸۲ ). « روش پژوهش ، روش نقد پژوهش ». کتاب ماه کودک و نوجوان شماره ی ۸، صص ۱۷۸-۱۶۹٫
ــــــــــــــــ ( ۱۳۸۷ ). دیگر خوانی های ناگزیر: رویکردهای نقد و نظریه ادبیات کودک. چاپ اول. تهران : کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
سفیدگر، حمید. ( ۱۳۸۱ ). « عناصر افسانههای عامیانه آذربایجان ». کتاب ماه هنر. شماره ۴۳ و ۴۴٫ صص ۱۱۵-۱۱۹٫
انجوی شیرازی، ابوالقاسم. ( ۱۳۵۲ ). قصههای ایرانی. تهران: انتشارات امیر کبیر.
ــــــــــــــــ. ( ۱۳۵۳). عروسک سنگ صبور. تهران: انتشارات امیرکبیر.
ــــــــــــــــ ( ۱۳۵۷ ). تمثیل و مثل. تهران: انتشارات امیرکبیر
امیدسالار، محمود. ( ۱۳۷۲ ). « بچهها سلام: صبحی و فولکلور ایران ». ایرانشناسی. شمارهی ۱۷٫صص۱۱۱-۱۲۹٫
دونالدسون، مارگارت. ( ۱۳۷۰ ). ذهن کودک. ترجمهی حسین نائلی. مشهد: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.
ویگوتسکی، لوسمنوویچ. ( ۱۳۷۱ ). اندیشه و زبان. ترجمهی حبیبالله قاسمزاده. تهران: انتشارات.
سلدن، رامان و پیتر ویدوسون. (۱۳۷۷). راهنمای نظریه ی ادبی معاصر. ترجمهی عباس مخبر. تهران : نشر نو.
محسنی، نیکچهره. ( ۱۳۷۴ ). « پیاژه، ویگوتسکی، شباهتها و تفاوتها ». پژوهشهای روانشناختی. دوره۳. شاره ۳و۴. صص ۶۳-۷۵.
همایی، جلالالدین. ( ۱۳۸۸ ). فنون بلاغت و صناعات ادبی. تهران: هما.
مارزلف، اولریش. ( ۱۳۷۶ ). طبقه بندی قصه های ایرانی. ترجمهی کیکاووس جهانداری. تهران: انتشارات سروش.
چمبرز، آیدان. ( ۱۳۸۸ ). « خواننده درون متنی ». : دیگرخوانیهای ناگزیر. مرتضی خسرونژاد. تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
مظفری، مسلم. ( ۱۳۸۹ ). ادبیات عامیانه جیرفت. پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه سیستان و بلوچستان.
هنرمند، مخترع، فیلسوف و هر کسی که با آفرینشگری در ارتباط است معصومیت کودکانه را در خود حفظ کردهاست. اندیشمندانی همچون روسو به همین خاطر عقیده داشتهاند که کودک باید دور از جامعهی بزرگسال و در طبیعت رشد کند تا بتواند کودکانگی را در خود نگاهدارد اما چنین روشی نیز دور از واقعیت است و این پرسش را در پی دارد که خلاقیت چنین کودکی آیا میتواند پاسخگوی جامعههای امروزی باشد، آیا جز این است که خلاقیت کودک، بدوی است و باید رشد کند؟
خلاقیت کودکانه همچون خلاقیت انسان بدوی است، همچنین معصومیت کودکانه ـ که در برگیرنده آن خلاقیت نیز هست بسیار شکنندهاست و فرابالیدن آن در خلاء امکانپذیر نیست. هر کودکی اگر به خود رها شود_ دور از فرهنگ و جامعه، دور از بایدها و نبایدها، دور از انداموارهای که او را دربرگیرد و در بهترین حالت نیز میل به ایستایی، میل به انسجام در آن قویتر از تمایل به پویایی و واگرایی باشد_ شدن او چگونه امکانپذیر خواهد بود؟ حضور بزرگسال به هر شکل شرط شکفتن کودک است…. لازمه ی فرابالیدن معصومیت عبور آن از تجربهاست. اگر معصومیت از تجربه بگذرد و تجربه [در اینجا بزرگسال] آنقدر بازدارنده نباشد که معصومیت را در خود فرو بلعد و یا آن را به ورای هستی پرتاب کند_ آنگاه معصومیتی تازه زاده میشود که سرشارتر، تواناتر و بهخود آمدهتر از پیش، آمادهاست که با تجربهای دیگر_ قدرتمندتر_ درآویزد. درآمیزد و در نهایت_ و باز هم اگر بتواند از آن بگذرد و جذب و یا حذف نگردد_ به معصومیتی باز هم سرشارتر فرابالد ( خسرونژاد، ۱۰۸:۱۳۸۳ ).
آنچه میتواند کودک را در برابر هجوم قوانین خشک بزرگسالی و چارچوبهای سخت ایمن سازد حفظ انعطاف پذیری است و اگر کودک بتواند این توانایی را در خود نگاه دارد، بالیدهتر و پروردهتر از پیش میشود. انعطافپذیری را میتوان بستهنبودن اندیشه در برابر افکار گوناگونی دانست که حتی گاهی با کلیشهها و ساختارهای ذهنی در تضاد هستند.
ذهنهای خشک، متعصب، خوکرده به عادت و تغییرناپذیر نمیتوانند راههای تازه را کشف کنند و پاسخهای مناسب به موقعیت جدید را ارائه کنند و از این رو شکست میخورند و ناکام یا به رکود کشیده میشوند و یا تن به واکنشهای نابهنجار ( همچون پرخاشگری ) میدهند. […] انعطافپذیری توانایی ترک عادتها و اندیشههای ثابت و ناکارآمد و جایگزین کردن آنها با رفتارها و اندیشههای تازهاست ( خسرونژاد، ۱۳۹۰: ۱۶ ).
اما انعطافپذیری ذهن کودک نیز مستلزم رشد شناختی در اندیشهی کودک است، زمانی که کودک نتواند افکار گوناگون را درک کند هرگز نمیتواند ذهن انعطافپذیری داشتهباشد و زمانی او میتواند به این توانایی برسد که اصلیترین ویژگی شناختی ذهن، یعنی نوسان میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی در او رشد کند. نظریهی بهکارگرفته شده در پژوهش حاضر از این مفهوم گرفته شدهاست. در واقع نظریهی تمرکززدایی به رشد شناختی کودک توجه دارد.
از سوی دیگر نظریه ی تمرکززدایی به تبیین ژرفساخت یکی از موفقترین گونههای ادبی برای کودک یعنی افسانهها میپردازد که میراثی بسیارگرانبها و الگویی برای داستاننویسان امروز هستند. بررسی علت موفقیت این اثرها دید تازهای به نویسندگان حوزهی ادبیات کودک میدهد و با این دید تازه میتوان شاهد تحولی در اثرهای ادبی کودک بود.
توجه بیشتر به کنشهای ذهنی و ایجاد راههایی برای هرچهبیشتر کردن این کنشها و نیز مشارکتدادن مخاطبهای کودک در متن و ایجاد شکافهایی برای حضور بیشتر آنها با شگرد سپیدنویسی میتواند یکی از این تاثیرها باشد. بهطورکلی توجه به مخاطب و ویژگیهای ذهنی او و آگاهبودن نویسنده به اینکه مخاطب از چه شگردهایی بیشترین لذت را میبرد او را در پدیدآوردن متنی قوی یاری میرساند.
قصه: قصه معادل واژهی tale است و دربرگیرندهی دو نوع داستان ( story ) و افسانه ( folktale ) است. داستان نوعی قصهاست که نویسندهی مشخص دارد و شامل انواع داستان بلند، کوتاه، رمان و گونههای دیگر است؛ افسانه گونهای دیگر است که نویسندهی مشخصی ندارد و خود شامل گونههای پریان، واقعگرا، حکایت و … است[۱].
افسانه:روایتهایی شفاهی هستند که عوام برای یکدیگر نقل میکردهاند ( نقالی برای مخاطبهای عام ) و بعدها البته گردآوری و مکتوب شدهاند. این روایتها انواع و ویژگیهای خاص خود را داشتهاند و در قالبهای تمثیلها، متلها، افسانه های پریان، افسانههای واقعگرا، افسانههای حیوانی و خندهآور و… بیان میشدهاند.
تامپسون افسانه را داستانهای کوتاه تک اپیزودی میداند که حیوانها، انسانها و الههها قهرمان آنها بوده و حادثههای آنها در جهان غیرواقعی رخ میدهد. محل وقوع و شخصیتهای پدیدآورنده حادثهها، ناشناس هستند ( تامپسون،۱۹۶۵: ۱۰۶، به نقل از سفیدگر،۱۳۸۱: ۱۱۵).
افسانهی واقعگرا: این افسانهها گونهای از افسانهها هستند که همانگونه که زرینکوب مینویسد؛ « جنبۀ واقعبینی و حقیقتگویی دارند و از آنچه در زندگی مردم پیشمیآید و روی میدهد، البته با اغراق و مبالغهای که درخور قصه گویی است، سخن میگویند » (زرینکوب، به نقل از قنواتی، ۸۳).
از دید زرینکوب این افسانهها موضوعهایی از قبیل مکر زنان و عشق مردان، رشک زنپدر و یا کینهی خویشان و یا داستانهایی دربارهی حوادث سفر، تجارت، احوال دزدان و راهزنان و بازرگانان و روستاییان و سایر مردم از هر پیشهای بر سر زبانها هست هم از این مقولهاست « و همۀ اینها حکایت از طرز تفکر و شیوهی زندگی مردم گذشته میکند و نمونۀ ساده و عامیانهای است از آنچه امروز « نوول » یا « داستان کوتاه » میگویند و البته به قواعد و رموزی هم که در نوشتن اینگونه داستانها معمول است، پایبند نیست » ( همان: ۸۳ ).
افسانهی پریان[۲]: همانگونه که پیش از این نیز اشارهشد، یکی از انواع افسانهها، افسانههای پریان هستند.
« حکایتهایی سنتی که در شکل کنونیشان نه ارتباطی با موجودات آسمانی و الهی دارند نه با حوادث کیهانی و ملی، ولی خارق عادت در آنها نقش اصلی دارد » ( هارتلند[۳]، به نقل از خدیش، ۱۳۸۹: ۲۷ ).
به عبارت روشنتر آنچه این افسانهها را از انواع افسانههای دیگر جدا میکند تاکید بر رخدادهای ماورای طبیعی در آنها است.
۱] . این تعریف از دانشواژهی ادبیات کودک آوردهشدهاست که در حال حاضر به چاپ نرسیدهاست.
[۲].Fairy tale
[۳].Hartland
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .
ارسال نظر