عنوان
تعداد صفحات:۲۳
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
ارتباط والدین از جمله موارد مهمی است که سالها نظر صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود میآورد. کودک در خانواده پندارهای اولیه را دربارهی جهان فرا میگیرد، از لحاظ جسمی و ذهنی رشد مییابد، شیوههای سخن گفتن را میآموزد، هنجارهای اساسی رفتار را یاد میگیرد و سرانجام نگرشها، اخلاق و روحیاتش شکل میگیرد و به عبارتی اجتماعی میشود (اقلیدس، ۱۳۷۶).
هر خانواده شیوههای خاصی را در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش به کار میگیرد. این شیوه ها که شیوه فرزندپروری نامیده میشوند متأثر از عوامل مختلفی از جمله فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره میباشند (هاردی[۱] و همکاران، ۱۹۹۳).
از نظر دارلینگ و استنبرگ (۱۹۹۳) شیوه فرزندپروری یکی از سازهای جهانی است که بیان گر روابط عاطفی و نحوه ارتباط کلی والدین با فرزندان است و عاملی مهم برای رشد و یادگیری کودکان بهشمار میرود. پژوهشهای مربوط به ارتباط والدین با کودک، که نگرشها و اعمال والدین را در فرایند فرزند پروری مورد بررسی قرار دادهاند، تحت تأثیر کارهای بامریند و بوری (۱۹۹۱) قرار دارد که به طور کلی سه الگوی حاکم بر روابط والدین و فرزندان را مطرح کرده است: قاطع، سهل گیر و مستبد.
والدین قاطع به صورت افرادی گرم، صمیمی وحمایت هیجانی بیشترتوصیف شدهاند در عین حال که بر آنچه که کودکانشان انجام میدهند کنترل دارند. آنها برای خواستههایی که از فرزندان خود دارند، از دلایل و توجیهات منطقی استفاده میکنند. این والدین تلاش دارند که به فرزندان خود گوشزد نمایند که رفتار آنها چه تأثیری بر دیگران میگذارد (بامریند، ۱۹۹۱؛ بوری، ۱۹۹۱).
والدین سهلگیر به صورت والدینی توصیف شدهاند که سعی دارند برای کودکان خود، محیطی گرم، آرام و صمیمی به وجود آورند، خواستههای اندکی از فرزندان خود دارند و بر آنچه که آنها انجام میدهند کنترل و نظارت ندارند. این والدین به فرزندان خود آزادی بیش از حد میدهند و خطای آنها را نادیده میگیرند (بامریند، ۱۹۹۱؛ بوری، ۱۹۹۱، به نقل از یوسفی، ۱۳۸۶).
والدین مستبد فاقد گرمی، صمیمیت و میزان پایین حمایت هیجانی در روابط خود با فرزندان هستند، انتظار دارند که فرزندان، خواستهها و تقاضاهای آنها را بدون بحث و بی چون و چرا برآورده کنند. در این خانوادهها به کودکان اجازه ابراز عقیده داده نمیشود و فرصت کمی برای تفکر درباره موقعیتها یا به کارگیری استدلال وجود دارد (بامریند، ۱۹۹۱؛ بوری، ۱۹۹۱).
واژه های کلیدی:سبک های فرزندپروری، مدل های شیوه فرزندپروری، روابط مادر و کودک، دیدگاههای نظری مربوط به روابط مادر – کودک
چکیده ۴
مقدمه ۶
تاریخچه شیوه فرزندپروری ۷
مدل های شیوه فرزندپروری ۸
۱- مدل شیوه فرزندپروری بامریند ۱۰
۲- مدل شیوه فرزندپروری شیفر ۱۱
۳- مدل ترکیبی ۱۲
روابط مادر- کودک ۱۴
دیدگاههای نظری مربوط به روابط مادر – کودک ۱۵
۱- نظریه روانکاوی ۱۵
۲- نظریه یادگیری اجتماعی ۱۷
۳- نظریه کردارشناسی ۱۸
فهرست منابع ۲۰
شعاری نژاد، علی اکبر (۱۳۸۶). روانشناسی رشد، تهران؛ اطلاعات.
برگر، کاتلین (۱۳۸۸). روانشناسی رشد. ترجمه ی اسماعیل سعدی پور، تهران: نشر نی.
حیدری خواه، راضیه (۱۳۹۰). مقایسه دانش آموزان دبیرستانی دختر دارای مادران با سبکهای فرزندپروری متفاوت از لحاظ دلبستگی به مادر، خودکارآمدی، احساس تنهایی و عملکرد تحصیلی در شهرستان خرم آباد. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
تهمتن، کلثوم (۱۳۷۷). رابطه شیوه فرزندپروری والدین و انگیزش پیشرفت دانش آموزان. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی ترییتی دانشگاه شیراز. دانشکده علوم تربیتی.
یوسفی، فریده (۱۳۸۶). ارتباط سبک فرزندپروری والدین با مهارتهای اجتماعی و جنبههایی از خودپنداره دانشآموزان دبیرستانی. دو ماهنامه علمی-پژوهشی دانشگاه شاهد، سال چهارم، دورهی جدید شماره ۲۲، صص۴۶-۳۷٫
هیبتی، خلیل (۱۳۸۱). بررسی شیوه های فرزندپروری والدین و رابطه آن با شیوه های مقابله با استرس دانش آموزان دختر و پسر سال سوم دبیرستانهای شهر زرقان. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی. دانشکده علوم تربیتی. دانشگاه شیراز
آذر پیکان، جابر. (۱۳۹۰). بررسی رابطه مؤلفه های فرزندپروری و سبک پردازش هویت در دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه شیراز.
برک، لورا. (۱۳۸۷). روانشناسی رشد. ترجمه سید محمدی، یحیی. چاپ سیزدهم. تهران: انتشارات ارسباران.
جاودان، موسی (۱۳۸۳). بررسی رابطه ی شیوه های فرزندپروری و خود ادراکی علل موفقیت تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی دانشگاه شیراز. دانشکده علوم تربیتی.
ماسن، پاول هنری و همکاران (۱۳۸۰). رشد و شخصیت کودک. ترجمه مهشید پاسایی. چاپ هفدهم. تهران: نشر مرکز.
از آنجایی که اولین و مهمترین واحد اجتماعی که هر نوزاد پس از تولد در آن پا میگذارد و با آن آشنا می شود خانواده است، پس خانواده بطور کلی، روابط والد و فرزند در شکلگیری هر فرد، بسیار مهم است. کودک در خانواده چگونگی روابط با بزرگترها، کوچکترها، روابط اجتماعی، طریقهی برخورد با مسائل و مشکلات، احترام، عطوفت، خشونت و پرخاشگری را میآموزد (شعاری نژاد، ۱۳۸۶). گرچه رابطهی نامطلوب میان والدین و فرزندان، به گونهی کلی تأثیرات منفی در پی دارد، تأثیرات منفی رابطه نامطلوب با مادر بیش از تأثیرات منفی ناشی از وجود این گونه روابط با پدر است؛ زیرا کودکان زمان بیشتری را با مادر میگذرانند و در نتیجه تأثیر بیشتری از وی میپذیرند. همچنین میتوان گفت رفتار اجتماعی کودکان بیشتر متأثر از رفتاری است که از مادر خود مشاهده کردهاند (احدی و بنی جمال، ۱۳۸۵).
سبک های فرزند پروری [۱] از جمله مفاهیمی است که مطرح کننده روشها و فنون برخورد والدین با فرزندان در خانواده میباشد. دارلینگ[۲] و استینبرگ[۳] (۱۹۹۳، به نقل از حیدری خواه، ۱۳۹۰) سبکهای فرزند پروری را منظومهای از نگرشها، نحوه برقراری ارتباط و روش نگهداری فرزند و همچنین جو عاطفی حاکم بر فضای رفتاری والدین تعریف میکنند. سبکهای فرزند پروری از سه جنبه مورد بررسی قرار گرفتهاند: اهداف مربوط به جامعهپذیری، عملکرد والدین در کسب اهداف از سوی فرزندان و جو عاطفی حاکم بر خانواده. منظور از اهداف، نتایج و غایتهایی است که والدین در جریان جامعهپذیری فرزندان خود در پی آن هستند. مقصود از عملکرد والدین نیز مجموعه کنشهای پدر و مادر، در نهایت منظور از جو عاطفی، مجموعه روابط عاطفی، دلبستگیها و انسجام میان اعضای دیگر خانواده میباشد (استینبرگ، ۲۰۰۱). نوع سبک فرزند پروری که والدین از خود نشان میدهند بر رشد کودک تأثیر بسیاری میگذارد (بورن استین[۴] و زلوتنیک[۵]، ۲۰۰۸). پژوهشهای مربوط به ارتباط والدین با کودک، که نگرشها و اعمال والدین را در فراینده فرزند پروری مورد بررسی قرار دادهاند، تحت تأثیر کارهای بامریند[۶] و بوری[۷] (۱۹۹۱) قرار دارد که به طور کلی سه الگوی حاکم بر روابط والدین و فرزندان را مطرح کرده است: قاطع[۸]، سهل گیر[۹] و مستبد[۱۰].
با نگاهی به تاریخ تعلیم و تربیت کودک میتوان دیدگاههای مختلف و گاه متضادی را مشاهده نمود. مثلاً در قرن گذشته تا دههی سی (۱۹۳۰) شیوه تربیت کودک متأثر از دیدگاه رفتارگرایی بود که نوزاد را شیئی فرض میکرد که میتوان بصورت نظاممندی شکل داد و شرطی کرد. در این دوره اعتقاد بر این بود که رفتار پسندیده اجتماعی زمانی حاصل میشود که کودک در یک نظام تربیتی به شدت کنترل شده قرار گیرد. و در صورت مشاهده هرگونه رفتار ضد اجتماعی تنبیه صورت بگیرد تا رفتارهای پسندیده اجتماعی حاصل شود (اقلیدس، ۱۳۷۶).
از دههی سی (۱۹۳۰) تا اواسط دههی شصت (۱۹۶۰) شیوه تربیتی به سوی انعطافپذیری بیشتر دگرگون شدند. در این دوره به والدین توصیه میشد که به احساسات و استعدادهای کودک توجه بیشتری نشان دهند (هترینگتون و پارک؛ به نقل از تهمتن، ۱۳۷۳). در واقع نگرش آزادتر در مورد تربیت کودک در سال های دههی چهل (۱۹۴۰) پدیدارشد. با تأثیر مداوم مربیان مترقی مانند جان دیویی – ماسلو – راجرز این روند سریعتر صورت گرفت. آنها معتقد بودند که اگر به افراد آزادی کشف و ترقی در یک محیط باز و پذیرا داده شود همهی آنها برای یادگیری و پیشرفت سازنده و خلاق و به فعل در آوردن تواناییهای بالقوه خود استعداد ذاتی دارند (هترنیگتون و پارک؛ به نقل از هیبتی، ۱۳۸۱).
[۱]. parenting styles
[۲] .Darling
[۳]. Steinberg
[۴] .Bornstein
[۵]. Zlotnik
[۶]. Baumrind
[۷]. Boray
[۸]. authoritative
[۹]. permissive
[۱۰]. authoritarian
[۱]– Hardy
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .
ارسال نظر